با واژهها مسیرت را طی کن
Good morning/night
امروز با چه واژگانی زیستم؟
در تدارک سفر هستم. گول بر سر نوشتن میمالم. به جای نوشتن جملات با واژهها مسیرم را پیمودم.
سفر،قصد،بلیط، لیست وسایل، تیک، دلهره، تصویرسازی، هماهنگی، خستگی، شوق، هیجان، شور، اشتیاق، دیدار، دوست، در هم تنیده، عطر، ادکلن، شال، کفش، چمدان، خداحافظی، هجران، فراق، ترمینال، دوری، دلتنگی، مسیر، همسفر، آغاز، پنجره، صندلی، قهوه، همسفران، اتوبوس، تاخیر، حرکت، کوه، پنجره، باران، سرسبزی، ابر، مه، توقف، مقصد، شیراز، استشمام، بهارنارنج، تماشا، تازه، تغییر، ورودی، اسنپ، غربت، هتل، اتاق، امنیت، دیدار، آغوش، بوسه، رسیدن، تعجب، ناآشنا، چهره، غریب، لبخند، نزدیکی، آنلاین، حضور، تفاوت، واقعیت، شادمانی، حس ناب.
در مسیر اصفهان به شیراز روی صندلی کنار راهرو نشستهام. باران روی صندلی کنار پنجره نشسته. هوا هم در راه بارانیست. با هم حرف میزنیم.
قصدم خواندن کتابی الکترونیکی تا رسیدن به مقصد است. شاید انباشت اطلاعات. پرهیز از ریختن زمان سفر در سطل زباله و استفاده بهینه و موثر از لحظاتم.
از طرفی خودم را به مشاهدهگری دعوت میکنم. هوای ابری و بارانی اتوبوس و موسیقیهای عاشقانه شیرازی آدم را بیخود و بیجهت در خود فرو میبرد. حرکت جاده، سکون من و طبیعت میتواند لحظات زیباتری بیافریند. بنابراین بیخود و بیجهت بیخیال خواندن کتاب گشتم.
گفتگو با باران کماکان ادامه دارد.
گفتگو به پرسشی میرسد، و یکهو ترمز بحث را میکشد. به واسطه این پرسش ویدئویی در ذهنم پخش میشود. صحنههایی مرور میشوند. پاسخی نمییابم.
از این لحظه آگاهانه و با طمانینه میاندیشم. پاسخ نداشتن برای این پرسش دردناک است. موسیقی در حال پخش راننده به بغض، ناراحتی و ناکامیام غلظت میبخشد.
اکنون موسیقی به ساخت لحظهها در ذهنم کمک میرساند. صحنه تراژدی و رمانتیکتر از پیش میشود. با این حال به پاسخی نمیرسم. گشتن، جستجو و اصرار بر داشتن پاسخ شاید مرا قانع سازد به پذیرش پاسخی که پاسخ واقعی نیست. پس رضایت میدهم به بیانِ فعلن پاسخی نیافتم.
و شب رسید. مثل تمام شبهای این ۳۹ سال. شیراز در جوار دوستان کوچام.
آخرین نظرات: