خفتای قالیت رو از کدوم طرح میزنی.
Good morning/night
از روی کدوم نقشه؟ دائم سرت رو طرحهای بقیه است. اینقدر که نمیدونی خودت چی داری؟ یا چی میخوای؟ یا چیکار میکنی؟
خانم محمودیان معلم علوم علی جان عبارتی را حین تدریس از بچهها پرسید.
“وضعیت؟”
بچهها یکصدا پاسخ دادند عالی.
یکمرتبه دیگر پرسیدند. اینبار هماهنگتر پاسخ دادند.
وقتی شنیدم خیلی باهاش حال کردم. سر یکی از کلاسهای انلاین کنار علی بودم که شنیدم. بعدن متوجه شدم که این پرسش در کلاسهای حضوری هم بکار گرفته میشود.
“وضعیت؟”
همین. و بچه ها بایستی پاسخ میدادند. البته که همه با هم پاسخ میدادند عالی.
کاری به پاسخ ندارم. از چند جهت این موضوع برایم خوشایند و جالب بود.
افراد را درگیر میسازد. در هر دنیایی باشند آنها را به لحظه حال بازمیگرداند.
چه خوب است گاهی از خودمان بپرسیم “وضعیت؟” و منتظر پاسخ بمانیم. مکث کنیم. بنویسیم از احساسی که تجربه میکنیم. از افکار و رفتارمان. به نظرم نقطه عطفی برای ایجاد تعادل و خود آگاهیست.
مزیت دیگر بکارگیری آن در گروه و تیم و یا از خود متعادلسازی جوی است که در آن هستیم.
پرسیدن آن با لحن مناسب، به شنونده و مخاطب حس همدلی و دیده شدن میدهد.
در فرصت و زمان کم اطرافیان را بر بحث متمرکز میسازد.
چی شد که امروز برام تداعی شد. اینکه از خودم بپرسم وضعیت. و پرسیدم. نیاز داشتم. منتظر کسی نمونیم که ما را مخاطب قرار دهد. خوبه که گاهی خودت از خودت بپرسی “وضعیت؟”
و باعث میشه که فکر کنی، خفتای قالیت رو از کدوم طرح میزنی.
الان احساس آرامشی خالص را تجربه میکنم. رهایی. دوست داشتن و دوست داشته شدن. توجه به خودم. این احساسات و افکار بستگی به پاسخ ندارد، البته برای من نداشت. آگاهیم که همواره پاسخ عالی نیست. اما یکآن نیرویی در ما برمیانگیزد و در من برانگیخت. هوشیار، فعال، و نیکوتر، زنده میشویم.
داستان امروزم
داستان پسری که با دندان شکسته از مدرسه به خانه بازگشت. دندان علی در مدرسه آسیب دیده بود. امروز کنار علیجان هستم. نگران، ناراحت و مسئولم.
مابقی داستان بماند برای وقتی حوصلهاش هست.
آخرین نظرات: