من همینم که هستم…
و همین شکلی هم میمانم.
Good morning/night
اینجا فضا متفاوت است. فرآِیند تولید و انتشار همزمان در حال انجام است. این فضا را برای خودم ایجاد کردم، تا فکر و اقدام را بیش از پیش همنشین هم سازم.
هر بار مینویسم تا انتشار آن مدت زمان زیادی فاصله میافتد. البته که افتادنش لازم است. فهمیدم از کجا آب میخورد. البته تا حدودی. بازنویسی روی مخ است. اما این نوشته هم خالی از لطف نیست. لطفش یادگیری در چالش و تجربه جدید است. همزمان بر صفحه داغ وردپرس بنویسی و منتشر کنی. کمترین ویرایش را انجام میدهم. شاید هم آسیبپذیریام را نشانه گرفتهام.
خلوت برایم دلنشین و خواستنیست. از طرفی در مواجه با آن بیقرارم. هم کودکی سرکش بالا میآید و زبان میگشاید که «هر کاری راحت نبودی انجام بده». هم والدی بایدها را به من متذکر میشود.
در این میان شاید شنیدن حرفهای بالغ بیفایده نباشد. یک فنجان دمنوش. آوازخوانی.
کار مهم باز وسوسهام میکند. هر چند آگاهم از نظم، تعهد و مسئولیتپذیری هم در این زمان نباید غفلت ورزم. راه دیگری وجود دارد تا این فشار را از روی من و یا بهتر بگویم روی من و خلوتم بردارد؟
“استفاده کردن و دستاورد داشتن”. همواره در پی اینها بودن، نفس خلاقیت مرا تنگ میسازد. توجه و تمرکزم پا به فرار میگذارند. در حالتی از سرگردانی زمان خلوتم به اتمام میرسد. هر کاری انجام میدهم، آخر سر به خودم بازخورد میدهم، آنطور که باید استفاده نکردی.
تعجیل و شتاب برای بیشتر بهرمند شدن و دستاورد بیشتر حضور را کمرنگ و چه بسا مات میکند.
شاید فرآیند بازی خوب باشد. سرگرم و درگیرم میکند. کودکی که راحت لنگهایش را روی هم میاندازد چطور است؟ یا شخصی آماتور که در حال مکالمه به زبان انگلیسی با کودکی ۳۴ سال کوچکتر از خودش است. آهنگ جدید از خوانند محبوبش دانلود میکند. تماس تلفنی با دوستی. آب دادن گلها.
نکند برای احساس و ادراک لذت هم با خود و درونمان زمزمه میکنیم زود باش لذت ببر. زود باش استفاده کن. این خیلی غیرهمدلانه است. نشنیدن و ندیدن خودمان. و اینها که نباشد من نیستم. بعد هم به مرور من، دیگری و دیگران میشوم. من اما باید باشم.
این جملات را برای خودم مینویسم تا حفظ شوند. امروز ساعاتی تنها و در خلوت خانه بودم. خودم و آنچه بینابین من و خلوت و تنهایی گذشت مشاهده کردم.
راستی شما به خودتان و خلوتتان نگاه انداختهاید؟ یا خودِ در خلوتتان؟
به بهانهها و شکلهای متفاوت به خودمون نگاه بندازیم، شاید کمتر بگیم: «من همینم که هستم…و همین شکلی هم میمانم.»
آخرین نظرات: