سمیه توکلی

لایف کوچ مدیران و رهبران

زندگی مدیران، رهبران و صاحبان کسب و کار به دلیل حجم مسئولیت‌ها، افکار و حتی احساسات و هیجانات متفاوتی را در طول روز تجربه می‌کنند. ذهنی مملو از روابط پیچیده، که گاه با شدتی بیش از آنچه واقعن هست، ادراک می‌شود. این ادارک عملکرد و حضور را تحت‌الشعاع قرار داده و رفتارها و انتخاب‌های ناکارآمد پدیدار می‌گردد.

افرادی که الهام بخش دیگران هستند، حضور و مدل ذهنی، رفتار و کلامشان شایسته توجه است. چگونه بودن رمز پایداری و ماندگاریست. مواجهه و رویارویی آنها هنگام برخورد امواج با بیزنس و کسب و کار، چطور و چگونه است؟

ایا زمانی به اینکه کجا هستم یا چه می‌کنم؟ پرداخته می‌شود؟

صبح برمی‌خیزید حس خوبی ندارید. زندگی، تماس‌ها و درخواست‌ها، سفارش و رد و انصراف و غیبت همه وهمه زودتر از شما طلوع کرده است و شما را با خود می‌کشاند. احساس بد کجا می‌رود؟ خشم بود؟ غم بود یا ناراحتی، ناکامی، نارضایتی، درماندگی؟ یا حتی احساسات خوب‌تان؟ نه، وقتی برای پرداختن به آن ندارم. حق با شماست کارهای مهمتری دارید.

بدترین سناریو در ادامه می‌تواند اصرار ورزیدن بر بودن و انجام دادن درهمان وضعیت باشد. شاید این سناریو هفته‌ها و یا ماه‌ها طول بکشد. درگیری‌های شغلی و حرفه‌ای و مسائل خانوادگی روی هم رسوب می‌کنند.

روزی متوجه می‌شوید که چیز مهمتری هم در این بین وجود دارد. جلوی چشم و نه دور از دسترس. خودتان.

سمیه توکلی

چرا پیچیدگی و چرا شما

فلسفه همراهی مدیران ارشد و صاحبان کسب و کار برای من به دلیل جایگاه اثرگذار ایشان بود.  مهره استراتژی و اساسی که افراد دیگر هم از حضور آنها تاثیر می‌پذیرند. بنابراین بیش از یافتن پرسشهایی از قبیل چگونه بهره‌وری تیم خود را افزایش دهم؟ چگونه کسب و کارم را توسعه دهم؟ چگونه سهم از بازار بیشتری بدست بیاورم؟ و چگونه‌هایی از این دست، که به سمت یافتن پاسخی برای تغییر و آموزشی به دیگران منتهی می‌گردد، ابتدا به سکون به خود پرداختن ارزشمند است. 

 

خود‌پردازی بیش از هر چیز برای مدیران و صاحبان کسب و کار سودده و پرفایده است.

زمانی که خود به این باور برسی که تغییر دیدگاه چه اندازه اهمیت دارد و تغییرآفرین است به بودن خود می‌اندیشی. به مایندست و طرز و شیوه نگاه کردنت به انسان‌ها و جهان. به بودنت رنگ و لعاب رهبری می‌دهی. به زیستن و کلامت. هنگامی که متوجه برد و میزان تششعشات بودن و حضورت شوی، ارزش توجه به خود را پی‌خواهی برد. کسب و کار و بیزنست را چگونه و چطور می‌خواهی ببینی؟ ابتدا خودت خلق کن. در نوع بودنت بیافرین. برندسازی را از خود بیاغاز. بپذیر که زمان می‌طلبد.

بنابراین آمده‌ام و آماده‌ام با یک تیر چند نشان بزنم. 

 

در طی جلسات به خواسته و دغدغه‌های شما از اعم از چالش‌‌های محیط کار، خانواده، فردی و شخصی می‌پردازیم.

سمیه توکلی

چند مثال از دنیای شما

مدیران و صاحبان کسب‌وکار اغلب با چالش‌هایی روبرو هستند که فراتر از مدیریت شرکت یا اجرای استراتژی‌ها است. گاهی به دلیل بستر و جو حاکم بر زندگی آنها به دنبال مسائلی بسیار نادر و شاید دور از ذهن به مسائل آنها می‌اندیشیم. در حالی که این چنین نیست. همین موضوع شاید برای خودشان هم دغدغه باشد. برخی از مدیران با حس دوگانگی بین هویت شخصی و نقش حرفه‌ای خود روبرو هستد. بیان برخی مسائل تحت عنوان دغدغه برای خودشان هم سنگین و سخت باشد.

 

نقش من به عنوان کوچ در چنین موقعیت‌هایی، ایجاد فضایی است که مدیر بتواند بدون ترس از قضاوت، ارزش‌های فردی خود را بازنگری کند. نقش‌های خود را با دیدگاه متفاوتی ببیند، و تصمیم بگیرد چگونه می‌تواند به خواسته‌های قلبی خود نزدیک شود و همزمان بر تعهدات حرفه‌ای‌اش پایبند بماند.

در فضایی  امن و مورد اعتماد به شما اطمینان خاطر می‌دهم که در مورد مسائلی که چنین احساسی نسبت به آن دارید، صحبت کنید.

سمیه توکلی

تصویری از من در حال کوچینگ

دغدغه‌هایی همچو ایجاد تعادل میان زندگی شخصی و حرفه‌ای، حفظ انگیزه در مسیرهای سخت، و پرداختن به خواسته‌های فردی، مانند هنر و علایق شخصی، از نمونه‌های بارز این چالش‌ها است. 

 

برای مثال، در جلسه‌ی کوچینگ اخیرم، دغدغه یکی از صاحبان کسب و کار، اختصاص زمانی به علاقمندی‌اش بود. او آرزوی زمانی برای تمرین آواز و آمادگی برای ارائه در مجلسی دوستانه در چندماه آینده را داشت. این خواسته برای او اهمیت داشت، اما در عین حال، نگرانی‌هایی نیز داشت.

 

در اینجا مسئله تمرکز بر پایبندی به تعهدی بود که نسبت به خود و دیگران برای اجرای آواز داده بود. بسیاری از مدیران در مواجهه با تعهدات شخصی و حرفه‌ای خود چنین احساسی را تجربه می‌کنند. چگونه می‌توانند به اهدافی که برای رشد فردی خود دارند متعهد بمانند و همزمان فشارهای حرفه‌ای را مدیریت کنند؟

 

در این موارد با همدلی و تفکر عمل‌گرایانه کوچینگ، فضایی فراهم می‌گردد تا مدیر بتواند برنامه‌ای عملی برای رسیدن به این تعهد شخصی طراحی کند. به گونه‌ای که با مسیر حرفه‌ای‌اش همسو و در عین حال از این تجربه برای بهبود مهارت‌های دیگری مانند زمان‌بندی، تمرکز و تنظیم اولویت‌ها بهره‌مند شود.

حین گفتگو استعاره‌ای برای شفافتر شدن وضعیت و دیدگاه بکار گرفتم. تصور کن انتخاب‌های پیشین تو همانند اکسسوری‌ها و ابزاری روی یک کنسول چیدمان شده است. به آنجا نگاه کن. سکوت کردم و از او خواستم تا آنها را از نظر بگذارند. در حالی که می‌خواهی آواز، بخشی از آن باشد آنها و خودت را در طول روز ببین. 

 

فکر می‌کنید انتخاب او چه چیز یا فعالیتی بود؟

جالب اینکه پرسش او تغییر یافت. چگونه تشخیص دهم کدام را بردارم و این خواسته را با کدام یک جایگزین کنم؟ آیا در فضای بین چیدمان فضای پرت و غیر قابل استفاده‌ای است؟ در این مرحله او می‌بایست رخدادها، فعالیت‌ها و زمان و انرژی مصرفی‌اش در طول روز را بازنگری کند.  همین مشاهده گری به او اطلاعات زیادی خواهد داد.

 

زیبایی این مسیر، رشد از جوانب دیگر است. نکته ارزشمند برای یاداوری و مزیت این شکل از گفتگو توجه و تمرکز بر بودن او و تمامیتش در جریان این دستاورد است. رشد همه جانبه نه تنها پرداختن و برنامه‌ریزی برای یک اقدام که اغلب هم رها می‌شود.

رابطه‌ی پایدار رابطه مبتنی بر یادگیریست. مسیر ما مسیر یادگیری است. از این رو مسیر جذابی در کنار هم خواهیم داشت. 

 

 

 

سمیه توکلی

به واسطه گفتگویی آگاهانه متوجه خواهیم شد که

  • گاهی امکان‌ها و گزینه‌های بهتر، قدرتمند و کارآمد دیگری هم پیش روداریم.
  • گاهی هزینه‌ی انتخابمان را نمی‌بینیم.
  • گاهی منابع را نمی‌بینیم.
  • گاهی می‌توانیم دو گزینه را با هم داشته باشیم؛ از “و” به شکلی خلاقانه بین گزینه‌ها به جای “یا” استفاده کنیم.
  • گاهی مدت‌ها روی چیزی متمرکزید که واقعن اهمیت ندارد.
  • گاهی مدت‌ها از چیزی گریزان و فراری هستید که ایستادن و مواجه می‌طلبد.
  • گاهی خشمگینید و خشمتان را زیر فرش پنهان می‌کنید. فرو می‌دهید. بی آنکه به آنچه خشمتان می‌گوید گوش دهید.
  • گاهی شخصی را می‌ستایید یا بالعکس حضور شخصی برایتان رنج آور است بی انکه بدانید علت چیست. در واقع این احساسات مثبت و منفی، صدای خواسته و نیازی درون شماست. پس درکنار هم این صداها را می‌شنویم.
  •  
  • گاهی اوقات یک تکنیک ساده همچو نوشتن رخدادهای روزانه در یک هفته ما را متوجه الگوهایی تکراری ناسودمند می‌سازد.
سمیه توکلی

صدای من

  • متن: گاهی تنها نیاز است کسی در موقعیتی بگوید: شانه‌هایت را رها کن. نفس بکش. به دم و بازدم‌ات توجه کن. اتفاقات روز را رها کن. آنها هستند اما برای لحظاتی آنها را بیرون از ذهنت نگاه دار. توجهت را به اینجا بیاور. به این لحظه. هر کجا که هستی. به دم  بازدم توجه کن. توجهت را به درون خودت بیاور و به نفسهایت. اینجا و اکنون از هر جایی مهمتر است. متوجه حضور خودت شو. متوجه حضورت و راههای دیگری که می‌توانستی زمانت را بگذاری و اینجایی. و خودت را دوست بدار. با همه آنچه هستی. صورتت را از هم باز کن. نزدیک شو و لبخند کوچکی روی صورتت بنشان. حالا خودت را ببین و دوست بدار.