۱۴۰۳/۱/۱۶

عاقبت انتظار‌کش افتادن است.

Good morning/night

  • انتظار و حرکت

انتظار سنگین است. سنگین‌تر هم می‌شود. چرا؟

چون هر چی می‌ایستیم دلمان نمی‌آید برویم و می‌گوییم حالا که ایستاده‌ام دو دقیقه دیگر هم صبر کنم. خب، باز می‌ایستیم. در نتیجه، انتظار سنگین‌تر می‌شود. تا جایی که دیگر طاقت و توان کشیدنش را نداریم. سرانجام در حین کشیدن می‌افتیم.

امروز ترکیب و یا سنتز جدید انتظار و حرکت را یافتم. که بی تاثیر از کتابی که دیشب خواندم نبود. اثر انتظار نوشته دیوید رابسون.

  • توضیح اضافه

 در اشپزخانه هستی. در حال تمیز کردن و آشپزی. بقیه افراد هم هر کسی مشغول کار خودش است. در حال چیدن ظرفها هستی که یکهو یه تکه از آنها از دستت می‌افتد و صدایی بلند در خانه می‌پیچد. کف اشپزخانه می‌چرخد و چند ثانیه بعد تمام. درحین این فرآیند خودت را ببین. یا در محل کارت. چیزی از دستت افتاده که صدای بلندی در فضا بپیچد. با توجه به مشاهدات خودم اغلب ما در همان زمان جمله‌ای با صدای بلند به زبان می‌آوریم. این جمله برای چه و چه کسی بیان می‌شود؟ برای افرادی که صدا را شنیده‌ یا صحنه را دیده‌اند یا برای خودمان؟

امروز همین اتفاق افتاد. من شنونده آن صدا دور از آشپزخانه و در اتاق بودم. جمله کوتاهی هم شنیدم. و به کارم ادامه دادم. چی می‌شه که فکر می‌کنیم برای هر افتادنی یا هر اتفاقی نیازه بی‌آنکه کسی سوالی بپرسد و یا توضیحی بخواهد، خودمان را درگیر و بدتر مجبور به توضیح دادن می‌کنیم.

مجبور نیستیم برای افتادن، نشدن، شکستن، شکست خوردن و هر فعلی به دیگران توضیح بدهیم پیش از آنکه کسی چیزی از ما بخواهد. مهم نیستیم. اهمیت نداریم. تقویت و پروراندن این مدل ذهنی دراین زمینه بسیار کمک کننده است.

راستی دیگران هم خیلی مهم نیستند. حرکت کن.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط