۱۴۰۳/۳/۱۸

پروژه‌ای به نام «…»

Good morning/night

۳ استراتژی پیش‌رو داریم:

  1. یک راه خروجی می‌تواند ماندن و دست رد زدن به سینه خواسته‌مان باشد. با این استدلال که نشدنی‌ست. یا حتی با حمیت و تعصب سختگیرانه بگوییم حقمان‌ نیست. با هر توضیح و تفسیر و بهانه‌ای.

۲٫ یک راه می‌تواند به کل دلسرد و بی‌رغبت از بودن، حضور و داشتن شویم.

 ۳٫ یک راه هم سرگرم کردن خود با ترکیبی از بودن و تلاش برای آنچه می‌خواهیم باشد.

اگر مثال رابطه باشد، راه ۳ می‌تواند چنین باشد:

 خودم را با پروژه‌ای به نام «تلاش برای خوشبخت شدن و یا تلاش برای بهبود رابطه» سرگرم می‌کنم.

اکنون در شرایط و موقعیت خودتان، پروژه‌تان را تعریف کنید.

ممکن است خودم را با پروژه‌ای به نام … سرگرم کنم.

 در کتاب روانشناسی عزت‌نفس ناتانیل براندن سرگرمی را این گونه بیان کرده:

«ممکن است در این باره کتاب بخوانم،

در سمینارها شرکت کنم،

به جلسات سخنرانی بروم و

یا به سراغ یک روان درمانگر بروم،

همه اینها به امید اینکه در آینده خوشبخت بشوم.»

بیشتر موارد بالا برای اغلبمان رخ داده و تا اینجا مشترکیم. اشتراک بیشترمان را در دو خط بعدی خواندنی‌ست.

باید بگم دیری‌‌ریی ری ی ی ی ییییین:

«آینده اما نه حالا، امروز.

امکان خوشبخت شدن در حال و در لحظه‌ی اکنون بسیار هول‌انگیز است.»

از ناامیدی هم خیلی بدمان نمی‌آید یا موانع. ما را در دایره امن کوفتی محافظت می‌کنند. آخر شبی خواستم بگم دمشون گرم لعنتیا.

حتی استراتژی که به نظرمان پویا و فعالیم در حال واگذاری امروز و حال به آینده‌ایم.

مخاطب خاصش خودم. “آینده اما نه حالا، امروز.” در کدام موقعیت‌ها و در پس کدام خواسته‌های سمیه‌ی امروز ریشه کرده؟

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط