۱۴۰۲/۱۲/۲۳

شاید خودت نمی‌دانی چقدر اهمیت داری…

Good morning/night

صدای روشن و خاموش شدن پکیج. دیروز صبح این صدا را نشنیدم. دیروز روی مبل گوشه ویترین در حال نوشتن بودم و امروز در گوشه‌ی اتاقِ کنار تراس.

حس شنوایی. صدای علی و پدرش وارد اتاق می‌شود. زود باش الان سرویست میاد دم در خونه. زود باش دیگه شلوارت رو بپوش.

هر یک از افراد حاضر در خانه در یک زمان صداهای یکسانی نمی‌شنوند.

چیزی بدیهی و به نظرم مهم. آنقدر بدیهی که عاملیت خود را هیچ می‌انگاریم. نه اینکه همواره در حال انتخاب فضایمان باشیم. آگاهی از اینکه آنچه می‌شنویم به فضا و موقعیتی که داریم و هستیم بستگی دارد در نظر گرفتناین موضوع د رطولان یمدت

می‌توانیم از خود بپرسیم در ۳ ماه آتی خواهان چه فضا و موقعیتی هستیم. کدام صداها و یا به طور مشخص صدای چه کسی یا کسانی ایده‌آلمان است. صداها منجر به رشد می‌شود.

صدای تاکید و تکرار استاد شاهین کلانتری بر یادگیری رشد منجر به حرکت من می‌شود.

صداهایی که می‌شنویم همه به جا، فضا و موقعیتی که داریم بستگی دارد. صدایی که تمام اهالی یک خانه می‌شوند با همدیگر یکی نیست.

راستی امروز یک پله از نردبان دیگری هم بالا رفتم. همین ابتدای صبح.

عاشق خلوت با لپ‌تاپ، فنجان، قهوه و شکلات کنارش هستم. ما همسایه‌های خوبی برای هم هستیم.

سال گذشته این زمان، آغاز لذت‌بخشی داشتم. آغاز همکاری جدید که شروع نشده پایان یافت. قدری بابتش غمگین و ناراحتم. چیز مهمی نیست هم باز بی‌تفاوتم نمی‌کند. نوشتن را به آن نچسباندم. برچسب همه چیز تمام شد دنیا به پایان رسید را هم بر آینه زندگی‌ام نچسباندم. خودم را بابت این تداوم تحسین می‌کنم.

چه حس خوبی دارد. تشویق خودمان. بیش از حد برای تشویق خود سختگیر هستم. معیارهایمان سر به فلک می‌کشند و هر چه بالا می‌آیند باز منتقد درونی‌مان چیزی جفت و جور می‌کند که خود را لایق و شایسته تشویق و تحسین نمی‌دانیم.

هوا تاریک است. روز به خانه‌اش رفته. من در حال شمردن پله‌های نردبانم هستم. تا حالا

روی پله‌ی چهارم نردبان نویسندگی هستم و تنها دو پله از نردبان جدید بالا رفته‌ام.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط