همیشه همهی کارها آسان نخواهد بود
Good morning/night
از نوشتن تاریخ نمیهراسم. به این نترسیدم افتخار میکنم و قدردانش هستم. آگاهانه به آن دست یافتم. با پذیرفتن و دیدن ترسم. نوشتن در مورد امروز اولین نردبان نویسندگیام را اختصاص دادم به حس شنوایی. البته دیروز صبح هم نوشتن همراه با توجه و تمرکز روی حس شنوایی بود. صبح صداها هنوز در هم فرو نرفتهاند.
چه زیباست اینگونه نگریستن. با نوشتن میتوان دست به هر گوشهی زندگی کشید و طنینی در آن انداخت. دگرگویی با نوشتن صورت میپذیرد. چنین فرآیندی نگاهمان را هم تغییر میدهد.
روز دست از دنیا میکشد و به غروب میسپاردش. ترقه. شادی میآید و غم با سرخی آتش میرود.
صدای ترقهها در گوش شهر پیچیدهست. صدای پسرهای محل، از کوچه به گوش میرسد. هی، ترقه بعدی را کجا بزنیم؟ بعضی نامها به روزها میچسبند و میشوند عنوان روزی. مثل امشب که شب “چهارشنبه سوری” است. صدای اسفند روی آتش را خیلی دوست دارم. اسفند روی سرخی آتش. خندهی بچهها با دیدن نور وسایل آتش بازی. دعوای بچهها و جیغ و دادشان. یکی از بزرگترهای جمع هر چنددقیقه یکبار میگوید مواظب خودتون باشین. آتیش خطرناکه. خاطرههایی سالهای گذشته هم در ذهنمان نجوا میکنند. آنهایی که سال گذشته در چنین شبی بودند. اما حالا خاطره شدهاند.
عنوانها گاه ما را میفریبند. بیشتر میخندیم. یا تحرک بیشتری داریم. میل به خوردن خوراکیهای خاصی داریم. عنوانها ارتباط ایجاد میکنند. بهانه دورهمیها یا خلوت میشوند.
عنوانها، احساسات، هیجانات، افکار و رفتار ما را تحتالشعاع قرار میدهند. نگاهمان تمام حواس پنجگانهمان حول شبکهی از ارتباطات با آن عنوان میچرخد. آخرین. هم شادی وهم حزن. آتش و سرما. پایان و اغاز. عنوانها سبب میشوند روز از دستمان نرود. بالاخره اقدام رفتاری خاص آن روز داشته باشیم. کدام روزمان با عنوان بهتر میچرخد موثر و کارآمد است. عنوانهایی نظیر سکوت، تامل، مکث، توقف، یادگیری، رشد، تبسم، تمرکز، اقدام، گفتگو.
اینگونه اندیشیدن به روزهایمان ما را از حالت انفعال خارج میسازد.
آخرین نظرات: