بهش گفتم یعنی نمیتونم دیگه روی کَسی حساب کنم:
بهم گفت: نه.
گفتم: راست می..گی. آخ…ه ه ه
فقط نگفت نه، گفت:
“همینه که هست”.
Good morning/night
همینه که هست برای من خوبه.
این همه خواهان آزادی و رهایی بودن خوبه. این روزها و در جامعه امروزی فرهیختهطور هم هست.
اما امروز از منظر دیگر آن را به شکل متفاوتی میبینم. خودش را محدودیتی دیدم، برای خلاقیت، تغییر و رشد.
همینه که هست. تکرارش میکنم در موقعیتی تا به احساسات و ادراکی که در من پدیدار میگردد آگاه شوم.
در عین ناامیدی. حس در تنگنا قرار گرفتن. فشرده شدن. تنهایی. بدون هیچ مدد و یاریگری. گویا از این زاویه ما را به نقطهای میبرد. یک نقطه، مکان و زمان. یکجا. یک درون. و آن درون، درون خود ماست.
من خودم. تو خودت. درونِ درونِ خودمون.
مینشینیم. در حالی که مخاطب این جمله هستم خودم را در وضعیت نشسته میبینم. نشسته. نشسته اما مسئول. مسئول خودمان. مسئول خودمان و زندگی.
همینه که هست.میگه باشه. قبول.
و از این پنجره در عین انفعالی که از شدت ناامیدی در خود دارد، توانمند است. پویای را در من برمیانگیزاند.
محدودیتی درون وخلوتی که خود در آن قدرت انتخاب داری. با هر آنچه که هست. چه کاری میتوانی انجام دهی؟
خلاقیت اینجا نمایان خواهد شد که با آن منابع فعلی چگونه میتوانم بهتری آنچه میتوانم در جهت اهداف و بودنم بیافرینم؟
خلاقیت در داشتههایی که پیشفرضمان این است، کمندو به ما امکان ساختن نمیدهند.
افرادی که رویشان حساب میکردیم و نیستند.
آموزشهایی که میتوانستیم ببینیم اما فعلن و در این موقعیت امکانپذیر نیست.
حالا چه بودنی از من نمایان شود. چگونه بودنی را با “همینه که هست” در جهت بودن ایدهآل و تحقق بهترین خودم بیافرینم.
ابتداخودمان را به در و دیوار میکوبیم.
غر میزنیم. گله و شکایت میکنیم.
مثل بچهای که تنها چند پازل برای ساختن و بازی در دست دارد. آشفته میشویم. بعد کمکم دل به کار میدهیم.
چون دیگر خودمان هستیم و قطعههای انگشتشمار پازل و منابعمان.
حالا بیشتر و با دقت بهتری خود را میکاویم تا بدانیم و آگاه شویم چه توانمندیهایی داریم. با همین که هست امکان خلق چه قسمتی هر چند مختصر و جزئی از خودایدهآلمان را داریم؟
آخرین نظرات: