تعادل و پارادوکسها
Good morning/night
موفقیتهای بزرگ چرخ زندگی را نامتعادل خواهند کرد. یک گوشه تیز و بیرونزده و گوشهای نزدیک به مرکز و مغفول مانده. بخشی هم بدک نیست. درنهایت زمانی که رسم میکنیم و روبرویمان بر دیوار یا تختهای میزنیم، خواهیم دید که مقداری چولگی از هر طرف زندگی بیرون خواهد زد.
افرادی که موفقیتهای بزرگ، ستاره شدن را تجربه کردهاند چرخ زندگی متعادلی ندارند. در واقع بین موفقیت بزرگ یا ستاره شدن در چیزی یا جایی با حفظ حد وسط و تعادل، تعارض و پارادوکس وجود خواهد داشت.
چندی پیش از فردی شاغل در یکی از سازمانهای فولادی کشور شنیدم که خود سازمان اذعان دارد آن اندازه که مدیران ارشد در شغل و موقعیت شغلی موفق هستند، در زندگی خانوادگی خود موفق نیستند. ماموریتهای پیدرپی، دوری از خانه و کمبود تعامل با خانواده و فرزندان، با توجه به محدودیت منابع افراد را به سمت این چولگی میکشاند. تعادل چرخ زندگی با احراز بالاترین رتبه، رقابت و نفر اول گشتن در تعارض است.
مگر میشود رتبه یک کنکور بود و در زندگی تعادل داشت.
اهمیت و کارآمدی این ابزار بیشتر و اغلب برای کسانی است که هدف مطلوب خود را لمس کردهاند. از موقعیت فعلی خود خشنود هستند. دغدغه و مسئله ایشان مربوط به نامتعادل بودن بخشهای مختلف زندگیست. یافتن بخشی که منجر به ایجاد آشفتگی، نارضایتی و احساسات ناخوشایندی فرد گشته است، در جلسه کوچینگ محقق میگردد. سپس تخصیص منابع با توجه به تمامیت فرد برای پر و بال دادن به بخش مغفول مانده انجام میگردد. به این ترتیب فرد سرزندگی و رضایتمندی را بهتر و بیشتر از پیش تجربه خواهد کرد.
در این موارد فرد بایستی هوشیار باشد که برای ستاره شدن چه هزینههایی بایستی پرداخت کند. ممکن است فرد آگاه نباشد بابت این دستاورد چه هزینههایی پرداخت میکند و بنابراین همواره در حال سرزنش خود است. در حالی که چنانچه متوجه هزینههایش شود، به خودش تسلط بیشتری خواهد داشت. بهتر و راحتر مسئولیت انتخابش را بر عهده میگیرد.
تعادل دیگری هم وجود دارد که تعادل سیستمی مینامیم.
این مفهوم تعادل، برایم خوشایندتر است. حالت پویا دارد. بستر تغییری نمیکند و استراتژیها مطابق معیارهای به روز شده خواهیم داشت.
آیا این اندازه که میگذارم، با اندازهای که برمیدارم در تعادل است؟ این گذاشتن شامل زمان، انرژی، دانش، مهارت، شایستگیها و هر آنچه باشد که در رابطهای میگذاریم. رابطه با درسمان، رابطه با کسب و کارمان، رابطه با دوستان و خانوادهمان.
آیا این اندازه که دیگری احساس خوبی از و در این رابطه دریافت میکند، من هم دریافت میکنم.
بررسی تعادل در یک سیستم، موجب هوشیاریمان میگردد. هوشمندانه تر پیش خواهم رفت. به استراتژی، نوع و چگونه بودنمان توجه مینماییم. بازبینی و بازنگری خواهیم داشت.
آیا به اندازه زمان، وقت و هزینههای صرف شده بابت کلاسهای آموزشی نوشتن، دستاورد و پیشرفتی داشتهام؟
با هر پاسخ بله یا خیری، در آن زمان چه احساس و هیجاناتی را ادراک میکنم؟
چگونه متوجه برقراری این تعادل میشوم؟
با چه معیاری این تعادل را میسنجم؟
چه چیزهایی نیاز به تغییر دارد؟
چه نیازی به تغییر آنها است؟
در صورت تغییر نکردن چه تاثیری بر این فرآیند خواهد گذاشت؟
چه چیزهایی باید حفظ شود؟
وجود چه چیزهایی این تعادل را بهم میزند؟
این پرسشها باعث ورود ما به هزارتوی افکار، باورها و پیشفرضهای نهفته و پنهان ذهنمان میگردد. به آگاهیهایی دست خواهیم یافت که در ایجاد این تعادل بیتاثیر نخواهند بود.
بینش کسب شده به راهکارها و اقداماتی منتهی خواهد شد تا مابین هزینه و سود به رابطهای رضایتبخش برسیم. تاثیر خوب برآورد تعادل و بررسی آن منجر خواهد شد تا از سرزنش خود و حسرت در آینده نیز بکاهیم. گاهی بررسی تعادل منتج به کاوشهای عمیقی میشود. به جایی که بازگردیم، از ابتدا ارزشهایمان را بازشناسیم و اهدافمان را بازنگری کنیم.
بطور مثال، متوجه میشویم در لوپی نشات گرفته از باورِ تعمیم یافته قدیمی افتادهایم. شوربختانه، هیچ آوردهای هم برایمان نداشته است.
اگر در حال درد کشیدن هستید، عیبی ندارد. این درد ناشی از آگاهیست. من هم درد دارم. مقاومت نکنید. به خودتان فرصت مشاهده دهید. سپس در روزهای آتی با توجه به آگاهی کسب شده، اقداماتتان را بیاغازید.
برای ایجاد تعادل در این زمینه قصد میکنم … و
اقدامات …، …، … را در راستای هدف و قصدم انجام دهم.
کدام تعادل برای زندگی من و یا شما کارآمد است؟ این پرسشی کاملن شخصیست و پاسخی منحصر به فرد دارد. به نیازها، خواستهها، اهداف و البته ارزشهایمان در موقعیت فعلی زندگی مرتبط و وابسته است.
آخرین نظرات: