گاهی وقت ها واقعن احساس میکنی کارها سخت پیش میرود و ممکن است بعضی چیزها را به هم بریزی…
Good morning/night
صفحات صبحگاهی را نوشتم.
قهوهام را نوشیدم. علی را به مدرسه فرستادم. خانه را مرتب کردم. سرجایم و پشت لپتاپ نشستم. تلفن زنگ خورد. صبح بخیر گفتم. سر وتهش را یکجور خوب بهم آوردم. نوشتم. دلم برایش لک میزد. را صدای تلفن را شنیدم. باران بود. پشت تلفن. صدایش را نشناختم. کمی بعد شناختم.
شب پیش در گروه دوستان فعال بودند. بی خبر بودم. باران نگران شده بود. چه خبر است. خبری نیست. استاد گفت باید تمرین کنیم. همه گرخیده بودند. افراد گرخیده فعال شده بودند. زیادی فعال شده بودند.تلفن داغ کرد. سوت هم کشید. در حین صحبت پیازها سرخ شد. قرار نبود حالا سرخ شوند.
یادگیری گفتگو با دوستم:
تجربهای شنیدم. تجربهای موفق از باران شنیدم. کلید طلایی آن ایجاد بستر و سپس گفتگو بود. فرصت دادن به خود و شخص مقابل.
کاوش و شکافتن جمله تند صحبت کردن. چرا من تند صحبت میکنم. چی میشه که من فکر میکنم باید زود و سریع جواب کسی را بدهم؟ (هشدار: یک باید اینجا هست، آهسته برانید.)
بعد از چند دقیقه گفتگو را ادامه دادن: وقتی مِنمِن میکنم بقیه فکر میکنن دروغ میگم. یا اینکه یه چیزی سرهم میکنم.
چند دقیقه گفتگو ادامه داشت.
زمانی که مادرم در حین گفتگو مِنمِن میکنه، فکر میکنم دروغ میگه.
(شاید هم دروغ میگن. شاید هم راست.)
با هم آموختیم و بهم یادآوری کردیم “مسئولیت کلام خود را برداریم. مسئولیت دیگران را برنداریم. تناقضی که میشنویم مطرح کنیم.”
آزاد نویسی
بلدش نبودم. کنار آمدن را.
چشیدم. شانس نیاوردن را.
مزه کردم. کتاب خواندن را.
ادارک کردم. سرزنش شدن را.
کوتاه و سربسته شنیدم. تحسین را.
نشنیدم. موثر بودنم را.
لمس نکردم. قدردانی را.
احساس کردم. شکرگزاری را.
کوتاه بازی کردم. نقش قربانیگری را.
خندانم. طراح سایتم را.
جابه جا کردم. پرنده را.
در تنگ انداختم. ماهی قرمز را.
خوردم. غصه را.
نخواندم. قصه شب را.
نزدم. مسواکم را.
دندان کشیدن را دیدم.
بوسیدن،
لبخند زدن
لمس شدن
بلند صحبت کردن را
تجربه کردم.
زندهام. چیزهایی برای نوشتن وجود دارد.
پیام دادن
تمام شدن
غمگین بودن
قضاوت شدن
طرد شدن
شب بخیر گفتن
خداحافظی کردن
تنها شدن را
تجربه کردم.
نوشتن
قهوه نوشیدن
رانندگی کردن
بالا آمدن
میوه خوردن
نوشتن
بستنی خوردن
آزادانه نوشتن
حال خوب را
تجربه کردم.
بحث داشتیم. بازی بهم خورد. مامان خوبی نبودم. سکوت بی جایی داشتم.
آخرین نظرات: