۱۴۰۳/۵/۲۰

گفت و شنود باخویش

Good morning/night

چند وقته که با خودت هم‌کلام نشدی؟

جایی نرفتی؟

کسی رو ملاقات نکردی؟

فرصتش رو نداشتی؟

مگه با این بدبختی ها ممکنه؟

اصلن از خودم خستم چطور میل به گفت و شنود با خودم داشته باشم؟

تا حالا تجربه‌اش را نداشتم؟

چطور یمیشه؟

اول من میگم یا می‌شنوم؟

با قلم دست گرفتن می‌تونی با خودت گفت و شنود داشته باشی.

با یه پرسش می‌تونی گفت و شنود رو بیاغازی و توسعه بدهی.

تصور می‌کنی حرفی برای گفتن نداری؟ حرفی که خودت نشنیده باشی از خودت؟

بله هنگامی که دست به قلم می‌شویم از خود بسیار خواهیم شنید.

با کلمه‌ام حس خوبی دارم. هر بار در طول روز به بهانه‌ای برای خودم یاداوری‌اش می‌کنم.  مثل ذکری، زیر زبانی تکرارش می‌کنم.

تا به جانم بنشیند. و یه جان زندگی‌ام بنشانمش. در بودیگی‌ام تزریقش کنم. تزریقی وریدی. تا وارد خونم شود. ساری و جاری در من. نه تنها در گوشه‌ای.

دوستش دارم.

کلمه‌ات را که داشته باشی هرکجا باشی و در هر وضعیتی امکان بازخوانی داری. بازخوانی خودمان.  آنچه بر صحنه زندگی نوشته‌ایم. نه اینکه برویم و غرق شویم در ۵ سالگی‌مان. گاهی از چشم گشودن صبح، کش و قوس آمدن بدنمان و بیداری افکارمان در ذهن همین امروز و دیروز.

امروز در حال رانندگی در خیابان چهار باغ پشت ترافیک و نرسیده به میدان آزادی نشانه‌ی دیگری از کلمه‌ی جدیدم به ذهنم متبادر شد.

رویش با گل هم‌خوان است. چه جالب. تازه شدم. گل و رویش. از پیش هم داشتم. با این کلمه بود که گل باز به دنیایم آمد.

باز می‌روم در ارکیده، لیلیوم، میخک صورتی، رزمینیاتوری صورتی. کرزنتیای دکمه‌ای سبز. روییدن به شکل‌های مختلف و رنگ‌های متفاوت صورت می‌گیرد. چه لزومی دارد . بیشتر اما روییدن را با رنگ سبز تصور می‌کنیم.

رویش یک لبخند است. حتی یواشکی به خل‌خلی هایمان. به خرابکاری‌های خنده‌دارمان. به پشت و  رو پوشیدن لباسمان.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط