از همه بیشتر غایب بود.
Good morning/night
عقب مانده. کنار مانده. جدا مانده. اما نمیدانست. میپنداشت از سر انتخابَست و خودش دستی بر اوضاع دارد. اما راستش این خبرها نبود. و حقیقتا نمیدانست که این خبرها نیست. چون غرق در ماندنها بودم. و بعد ماندنش را کاوید. ماندنش را کاوید، انتخاب در آن نبود. پنهان شدن و سردرگمی بود.
شگفت زده شد چنانچه دید آنچه میپنداشت هست، از همه بیشتر غایب بود. خودش را ندیدن بیش از همه بود.
+خوشحالم!
-از چی؟
+از اینکه دیگه اینقدر خودم رو مثل قبل اذیت نمیکنم.
-منظورت چیه؟ اذیت نمیکنی رو باز کن.
+دیگه اخر هفتهها میخوابم. استراحت میکنم. خیلی حس خوبیه. آخر هفته به جای کار و کار و رفتن بالای سرپروژهها میمانم در خانه و در عوض میخوابم.
-نه جانم یک جای کار میلنگد.
+کجای کار؟ این که دیگه هَمش مشغول کار نیستم و به خودم اهمیت میدم؟
-نه.
+پس چی؟
-اینکه از استراحت که میگی از خواب میگی. استراحت تنها و صرفن برات یعنی خوابیدن معناش اینه که جایی چیزی گیر داره. یا چیزی جایی.
+ سکوت،آهان و سکوت.
آخرین نظرات: