روزهایی هست که بلند شدن خودش پیروزیست
Good morning/night
دور از شلوغی نوتیفیکیشنها، و هر صدایی که سبب حرکت و پرش ذهنیام شود. خلوتی مقدس در آوان صبح. امنترین جای جهان. صبح، نوشتن، ماگ، قهوه. دزدکی سراغ خودت میروی. آرام دفترت را برمیداری و میآغازی.
نوشتن اینگونه هر روز ندایی در سرت میخواند ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.
با نوشتن جای زخمهای دیروزت پاک نمیشود. هست. شاید از پریروزت هم باشد. از من هم هست. و گاهی پای زخمهای سالها پیش در میان است. بیا به جایی دیگر بنگریم. دور شو. از این تعاریف و تفاسیر. ببین تو هستی. تو کجا هستی. کی خودت هستی.
نوشتن ما را دعوت میکند به دوری و نزدیکی
اگر همه آن چیزها باشند، توام میمانی. تو کاهش نمییابی. تو هستی. به هر حال، تو هستی.
همیشه اما یکرنگ نیستی. گاهی سرخی و قرمز، گاه خاکستری. گاه تندی، داغی، گاه سردی. تیره، روشن. خنک، گرم.
مهمترین و ارزشمندترین عنصر دیدن خود است. گفتگو با خود. پای خودت در میان زندگیات بودن. بیا باشیم. بیا بمانیم. بیا خطر کنیم برای بودن. بیا باشیم برای خطر کردن.
دیالوگی از فیلم پاندای قهرمان:
پدر پاندا: شجاع نیستم.
مادرش: میتونی اداش رو دربیاری. ادای شجاع بودن رو در بیار.
آخرین نظرات: