۱۴۰۳/۲/۱۲

وقتی انسان زاده می‌شود برای همیشه بر زندگی دیگران تاثیر می‌گذارد

Good morning/night

گوشم بدهکار نبود. دیشب دیرخوابیدی. واقعن الان به خواب نیاز داری. بخواب. گوش‌ات بدهکار حرفای من نیست. می‌شنیدم و راه خودم را می‌رفتم.  در همان حین لباسهایم را پوشیدم. مثل نوجوان‌های امروزی. رفتم پیاده‌روی. و باز آن کسی که بازگشت، آن مَنی نبود که می‌رفت.

 

نمی‌دانم چرا هر چه مصمم می‌شوم مغزم هم برای دخلم را درآوردن مصمم می‌شود. هر چه هست زیر سر این نورون‌های لعنتی‌ست.

دو روز است، روی صفحاتی از کتاب آخرین انار دنیا قفل شده‌ام. همچو نگاه کودکی به آبنبات یا بستنی قیفی دست کودکی دیگر در بازار.

مانده‌ام. خاطرم هست استاد کلانتری در یکی از کلاس‌ها پرسید با اینکه جمع کتابخوانی هستید کتابی که پس از خواندن آن تحت تاثیر قرار گرفته‌اید را به اشتراک بگذارید. دوستان دیگر کتاب‌های به نظر مهم‌تر و مطرح‌تری را به اشتراک گذاشتند. کتاب موردنظرم در میان همان اندک کتاب‌هایم، کتاب کم حجم از قله‌ها تا دره‌ها بود. حتی لحظاتی که جملاتش در ذهنم متبادر می‌شد، در خاطرم مانده.

بعد از آن هم کتاب‌هایی خواندم که برایم آن لحظه‌های آهان گفتن را داشت. کتاب آخرین انار دنیا را مدتی پیش خریدم. ناتمام مانده بود. امروز سراغش رفتم. می‌خواستم برای حال و هوای امروزم. یا شاید این روزهایم. به جملاتی رسیدم و چشمانم برق زد. به جانم نشست. و ماندم. همان‌جا.

نیاز داشتم دوباره سراغش بروم. جملاتش را بلند بخوانم. و بلند خواندم. با فاصله. کلمات را آرام با نگاهم برمی‌داشتم و بر زبانم جاری می‌ساختم، طوری که پیوستگی‌اش بهم نریزد.  مزه مزه‌شان کردم.

آنچه با هر انسانی این‌گونه در می‌آمیزد، با کل او در آمیخته. از این رو برای هر یک از ما لحظه و زمان آهان گفتن و رسیدن به این نقطه متفاوت است.

خیلی‌های دیگر از اینجا گذشته‌اند. از این خطوط، و نگاهشان از روی این سطرها گذشته است. از این شمار بعضی از سرعت‌شان کاسته‌اند و برخی هم رد شده‌اند، همچو من از روی سطرهای دیگری که آنها را قلاب کرده است.

محتاج بازخوانی آن هستم. سبب می‌شود بر خود مسلط شوم و به خودم بازگردم. به انسان ارزش می‌نهد. گویی با زبان نرم و خوش می‌گوید در قبال انسان بودنت مسئولیت‌پذیر باش. و این دگرگونه گفتنش مرا طالب خود ساخت.

 به تجربه پی برده‌ام فاصله گرفتن از خود، آغاز بسیاری از دوری‌هاست. سرآغاز دوری‌ها و سخت‌ترین هجران، دورافتادن از من است.  جداماندن از رویاها. مخفی گشتن و پنهان ماندن از بودن، سلسه‌وار پس از آن رخ می‌دهد.

 

وقتی انسان زاده می‌شود برای همیشه بر زندگی دیگران تاثیر می‌گذارد.

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط