“نهی روز”
شاید یک نهی طلسم شده روی دستتان مانده است. امروز آن را مصرف کنید.
راستی نه گفتن واست آسونه؟
آخرین بار که راحت نه گفتی یادته؟
نه گفتن برایمان سخت است.
اینکه برخلاف میل و صلاحت کاری را بپذیری به نظر شاید دور از ذهن بیاید. در ظاهر ماجرا شفاف است که چه واکنشی نشان میدهیم اما واقعن گاهی مویدماغمان است و ما را کلافه میکند. بنابراین با این موضوع مواجهیم و دروغ چرا، هست. اغلب به دلیل حفظ روابط و یا نکند با نه گفتن من چنین و چنان شود برایمان دشوار است.
ما در یک سرطیف با چالش متقاعدسازی دست به گریبانیم و در سمت دیگر طیف درگیر مهارت نه گفتن هستیم.
در یادداشت امروز گذری به مهارت “نه گفتن” میزنم. با این امید که یادآوری این موضوع نه گفتنمان را در روزهای آتی قوت بخشد. در ابتدا شایسته است نگاهی نقادانه به نههای نگفتهمان بیندازیم. نههایی اثر بخش که بابتش انرژی و هزینهمان هدر رفته است. شاید انتظار کشیدهایم. مدتی بلا تکلیف ماندهایم. گاهی حتی محبتی هم در ازای نه گفتن به دیگری نداشتهایم و صادقانه جهت محافظت از خودمان است.
میتوان از زاویه دیگری هم نگریست؛ در نقش قربانی ظاهر میشویم و میخواهیم از خیرمان به دیگری دریغ نکنیم. در حالی که این احتمال هم هست که شخص مقابل فرصت بهتری بعد از نه گفتن ما داشته باشد. همان که به نظر ما لطف بزرگی مینماید و صادقانه میتوان گفت بدلیل ناامید نشدن خود امتناع میورزیم.
نه گفتن باید باز شود| نه گفتن به چه
خاطرتان است آخرین نهای که گفتهاید و پس از آن احساس قدرت کردید. حس رهاشدن دارید. نه گفتن به نظر همیشه برابر فارغبالی و برداشتن فشار از کولمان نیست. اما اغلب اینگونه مینماید.
گاهی نه به خوراکیهاست
گاهی نه به درخواست اطرافیان است
گاه نه به روابط است
گاه نه در روابط کاری
گاه حتی نه به کار دلخواهتان
شما تا به حال تجربهی کدام نه را داشتهاید؟
این روزها در موقعیتی هستید که از گفتن یک نه طفره بروید؟
موقعیتی که هنوز در نه گفتن به آن واهمه دارید و از گفتنش طفره میروید. یک نهی مانده روی دست. سخت نگیرید شاید حتی نه گفتن به دعوت دوستی برای رفتن به کافه باشد.
امروز میتوانید آن نه را آزاد کنید؟
تمام نههای موثر زندگی من| سخت نگیرید و به یک نه اکتفا کنید
کمی بیاندیشیم. چه نههایی گفتهایم که بعد از آن بسیار از نه گفتنمان خشنودیم.
نهای که گفتنش در زندگیتان نقش موثری داشته است. نه به یک شراکت، نه به استخدام یک نیرو، نه به درخواست اشتغال در جایی، نه به اهمال کاری، نه به گوشی همراه خود، نه به فرزندتان. نه به خودتان و تمایلاتتان. با تازهسازی آن احساس خوبی را تجربه میکنیم و برای “نه گفتن”هایی در آینده مجهز و تقویت میشویم.
گاهی بحدی دشوار است که شخصی حتی قادر نیست به چایی تعارف شده نه بگوید. مصداق دیگر یک “نه گفتن” پیش پا افتاده استفاده افراطی از اصطلاح “منم هستم.” تا آنجا که دلزدگی ایجاد کند.
این دو مصداق ساده مبین عدم توانمندی در نه گفتن و نماد وجود آن در نهاد زندگیمان است. تصور کنید چه اندازه به ما نزدیک و به نظر دور و بیگانه از ماست.
چند “نهی روز” من
نهی روز من به حاضر شدن در جایی بود که هیچ حضوری در آن نداشتم. یک نه هم به خواب طولانی ظهر گفتم. نه به خوردن چایی گفتم. نه به تماس یک نفر و گفتگو با او که نه احساس خوبی از آن عایدم میشد و نه دیالوگهای با کیفیتی رد و بد.
“نه گفتن” سر آدم رو خلوت میکنه نظرتون چیه؟
در این یادداشت تنها هدفم یادآوری اهمیت این موضوع بود. کتاب هنر نه گفتن به توصیه استاد عزیز شاهین کلانتری را به شما پیشنهاد میکنم.
آخرین نظرات: