فصل دهم
“ خلاصه سرتون رو درد نیارم.”
کل فصل همین بود.
مدتی پیش کتاب کاپیتان زیر شلواری نشر پرتغال را برایم پسرم میخواندم. امید دارم آنچه مینویسم تنها منتهی به چین جملهای نشود. البته که در جای خود خیلی تکاندهنده و خلاقانه بود. شاید بیش ازخواندن یک فصل ما را خنداند.
پیش قدم
برای گریز از چنین دامی در نوشتن گزارش و پیشروی در مسیر، از ابتدای عنوان این مقاله و از جلسه پیش اصل و اساس را بر تجربه کردن نهادم. در این ۱۰۰ روز قصد دارم فعلی داشته باشم از جنس اقدام، عمل و انجام دادن و از فعلهای مبتنی بر آگاهی و احساس در گزارشنویسی روزانه استفاده کنم.
پیش از انتخاب عنوان مقاله، به اشتراکگذاری خود عنوان را مسئلهای آموزنده یافتم. اولین اقدام من نوشتن متنی با عنوان “۱۰۰ روز تا …” و اشتراک آن امروز صبح ۱۹ آذر ماه با دوستانم بود. همان صبح دو نفر از دوستانم در این حرکت با من هم مسیر شدند.
با این جمله بیاغازید: “ما گرسنهی تجربهایم.”
“۱۰۰ روز با …”
و یا
“… در ۱۰۰ روز”
نوشتن اغلب با یک تیتر و عنوان شروع میشود. در متن اولیه امکان به هر سمت و سویی رفتن وجود دارد. اما به هرحال “عنوان” اغلب تریگر و جرقهی کاوش، افکار و تصاویر ذهنی نو و تازه میتواند باشد.
هم درعنوان و هم در کِش آمدن جای بحث داشت. چیزی را برگزینی و اینکه پای آن و در مقیاس بزرگتر و مهمتر خودمان بمانیم. آن هم ۱۰۰ روز. اینکه چیزی را برگزینی و یا پای آن بمانی و بهانهها و دلایل واقعن منطقی هم از پیش خوانده شود، تا جایی برای جا زدن، گریز و فرار باقی نماند.
چیزی را برگزینی و اینکه پای آن و در مقیاس و اِشل بزرگتر و مهمتر خودمان بمانیم. آن هم ۱۰۰ روز. در شرایطی که از پیش لیستی از بهانهها و شاید هم دلایل واقعی عدم تداوم که احتمال پیشامد آن وجود دارد، برایت خوانده شود.
برای مثال:
- شب یلدا
- تعویض رییس
- پیشنهاد جدید، محیط تازه، مسئولیتهای بیشتر
- آنلاین شدن مدارس بچهها
- شل و سفت شدن مدفوع بچه و دیگر عوامل و علل
- آلودگی هوا
- بیمار شدن خودمان
- تغییر مود در پاییز و زمستان
- جابهجایی
- خانه تکانی
- خواهرم، دوستم و……
- گرم شدن؛ سرد شدن… و متاسفانه زمین و زمان
و سوای از مزاح و شوخی واقعن بسیاری از چیزهایی که در گوشمان و حتی بصورت کاملن واقعی درصحنهی زندگی میگویند بترس ۱۰۰ روز نمیتونی. همین جوری میتونم ولی وقتی به ۱۰۰ روز فکر میکنم نمیشه.
به هر روی برای من یکی دشوار میآمد. با اینکه تجربهی دو بودن مشابه را داشتهام. ذهنم برای هر یک تقریبن و دست کم ۳ دلیل متقاعدکننده برای نشدن و یا احتمالِ نشدن ارائه داد. گویی کارمندی وظیفه شناس و شایسته در گزارش نویسی.
خب اینها که کار ذهنم بود. بله من در آغازی هستم و این بار برای کسب تجربهای قصد دارم از شما دعوت کنم با من بیاغازید.
در میان گفت و گوهای درونیام بر سر میشود و نمیشود از استاد شاهین کلانتری شنیدم، روی این مرحله زیاد هم نمانید و دچار وسواس انتخاب نشوید. هدف اصلی این چالش بصورت فردی و شخصی برای من عادت به ایجاد مناسبات و ارتباطات و دید و بازدیدهای روزانه با سایت شخصی است.
معیارهایی جهت گزینش بهتر اقدام ۱۰۰ روزه و ارائه گزارش
- گوشهای از زندگی خود را بگیرید؛ آنچه دغدغه خودتان است.به نیازهای خودتان و زندگی نگاه کنید.
- به آنچه در جمعی شما را برمیانگیزاند و تحت تاثیر حرف دوستان اعتنا نکنید بلکه به دغدغه فعلی خودتان توجه کنید.
- از جمله اینکه دوست دارید بعد از ۱۰۰ روز چه تغییری را در خود احساس کنید.
- موضوعات کلی را انتخاب نکنید. از قبیل توانمند شدن، رشد یافتن.
- چالش برانگیز و شدنی باشد؛ نه چالشی که در توان شما نباشد.
همین حالا دست به کار شوید و لیستی از اقدامات مرتبط با عنوان شخصی خود در ۱۰روز آتی را فیالبداهه بنویسید. دقت کنید آنچه مینویسید از جنس اقدام، عینی و ملموس باشد.
نمونههایی از انتخاب
- میخواهم تا ۱۰۰ روز اینده موقعیت درآمدی بهتری داشته باشم؛ به این دلیل هر روز اقدامی جهت معرفی خدمت و محصولم انجام میدهم.
- ۱۰۰روز پیادهروی و در مورد تجربهی هر روز بنویسم.
- کنار گذاشتن چند کارگی؛ امروز خودم ار ۳ ساعت دور از فضای دیجیتال و دسترس قرار دادم و تنها روی یک کار متمرکز شدم.
- زبان دوم و یا سوم را تقویت کنم؛ امروز … اقدام را برای رسیدن به سطحی که در نظر گرفتم انجام میدهم.
- در حوزهی فعالیتم روزانه یک مقاله مطالعه میکنم. و هر روز در مورد آن مقاله مینویسم و آنچه آموختم با آگاهی از بازنویسی در سایت قرار میدهم.
- واژگان حوزهی حرفه و مهارتم را میکاوم؛ هر روز یک واژه. و آنچه در مورد آن واژه آموختم مینویسم.
- ….
جهت ایجاد تعهد بیشتر شما میتوانید پس از انتخاب خود آن را برای من ارسال نموده تا به لیست با نام شما اضافه شود. در صورت تمایل و جهت افزایش توان تعهد، نام هم ذکر میشود.
چراغ دیگری برای انتخاب
در آغاز چه کسی هستید؟ آیا این اقدامات و انچه در این ۱۰۰ روز پی میگیریم باعث خواهد شد که تغییری را درخود ببینیم؟ اکنون موخره را نمیبینید. ۱۰۰ روز میگذرد و سال ۱۴۰۲ را میبندید. سپس میخواهیم این جمله را ادامه دهیم:
“من از این سفر آموختم…”
میتوانیم از پایان بیاغازیم. جمله را با چه ارزش، عادت و تغییری میپسندید؟
ممکن است چه اتفاقی بیافتد؟
همان ترس و هراسی که “۱۰۰ روز” برایم به راه انداخت و یحتمل دغدغه شما هم باشد.
پیشبینی میشود در یکسری از منزلگاهها خسته میشویم. بله درست است. اوه. حق با ماست. اما چاره چیست؟ نفسمان را چاق میکنیم. چگونه؟ به خودمان یادآور میشویم که درگیر یک داستانیم. داستان تنش دارد. داستان هیجانانگیز است. تا زیادی از عبارت چاق کردن دور نشدهایم توضیح دهم که در مورد چاق کردن نفسمان راهبردهایی که پیش از این برایمان جواب داده یا سایر مواد(فکر بد نکنید، همان قهوه دبل یا انواع دیگرش) و افراد نگهدارنده میتوان بهره برد. بله در این ۱۰۰ روز حداقل در زمانهایی به خودمان زیادی اهمیت میدهیم.
هنوز کارمان تمام نشده؛ نوشتن تجربه خود و به اشتراکگذاری آن
میتوان از خود نوشتن به عنوان پادزهر استفاده کنیم. نوشتنِ اقدامی که انجام میدهیم. و آنچه در این تجربه بدست آوردهایم به معنای پیوند نوشتن و حرکت با هم است. مینویسم تا ادامه دهیم و تداوم داریم تا چیزی برای نوشتن و انتشار داشته باشیم. در این مرحله سخت نمیگیریم، تا سختی موجب سنگینی و عدم حرکت شود. ژورنالنویسی در این مسیر اهرم حرکت ماست.
گِرگ مککیون:
«کمتر از آنچه حس نوشتنش را دارم مینویسم.
معمولن افراد زمانی که شروع میکنند به نوشتن در دفتر یادداشت در روز نخست چندین برگ مینویسند. سپس در روز دوم تصور آنقدر نوشتن دلهرهآور است و این تمرین را پشت گوش میاندازند یا رها میکنند. بنابراین قاعدهی “کمتر اما بهتر” را به کار ببندید. تا زمانی که یادداشتنویسی روزانه به عادت تبدیل شود خود را از بیشتر نوشتن بازدارید.»
گوشزد و یادآوری به خودم و شما
آنچه مینویسیم جملاتی کلی، تئوری و نظریه نیست. بلکه نوشتهای زنده و محصول تکاپوی خودمان است.
بایدها و نبایدها را کمی عقب دهیم و قدری از زندگی را با هر بستری از سمت بدبیارترین روزها و لحظات تا روزهایی که غرق در حس خوب و تنفس خوششانسی هستیم، بچشیم. ما گرسنهی تجربهایم.
۱۹ آذرماه ۰۲
آخرین نظرات: