قدردانی برای

معتقدم قدردانی را باید خرجش کرد. قدردانی را سه‌کنج ذهن و گوشه دلم ثبت و ضبط کنم چه فایده. مشتی می‌دانم فلانی چه کرد و بهمانی چه گفت. کدام رنگ بود که مرا به ذوق آورد. کدام بیابان و تپه و در نیمه باز و صدای گریه و تماشای لبخند، کدام دوست و اشنا بود؟  هر چه مرا ساکن می‌کند تا در این شلوغی به خود آیم. هر چه و هر که مرا به خود اورد و به من بیاموزد.

هرچه و هر که حضورم و بودنم را پین می‌کند به لحظه‌ی حال تا آن‌جا که بگویم قدردانم. پس ارزش نوشتن دارد. ندارد؟

 

#قدردانی

قدردانم برای صبح که هر روز با من آغاز می‌شود، با خودم.

قدردانم برای قهوه و صبح

قدردانم برای نوشتن صفحه‌های صبحگاهی

قدردانم برای شنیدن موسیقی و توامان نوشتن

قدردانم برای نوشتنی که تلخی و رنج زندگی را برایم قابل تحمل می‌سازد.

قدردانم برای آگاهی و مکث بر روی رنج‌هایی که در من ساکن می‌شوند و خدا را چه دیده شاید روزی از من گذر کنند و بیرون روند.

 

قدردانم برای دوستی با خودم.

قدردانم برای همراهی، کمک و یاری دوستانم در بخشی از مسیر اهدافم.

قدردانم برای افتخار همراهی دوستانم را داشتن.

قدردانم برای آگاهی از مفاهیمی چون رابطه، دوستی، یادگیری.

قدردانم برای وقتی که برای نوشتن می‌گذرد.

قدردانم برای صبر و تاب‌آوری که نوشتن به من بخشیده.

قدردانم برای پوستم که برای یادگیری کلفت شده.

قدردانم برای آگاهی به این موضوع که صبر برای کامل شدن اشتباه بزرگیست چون کامل شدنی در کار نیست.

قدردانم برای آگاه شدن به اینکه هر روز می‌توانم بکوشم تا از دیروز بهتر بزییم.

 

قدردانم برای دوستی با خودم.

قدردانم برای استمرارم در پیاده‌روی‌های صبحگاه.

قدردانم برای کتاب‌های خوبی که مطالعه می‌کنم.

قدردانم برای اساتید خوبی که دارم.

قدردانم برای دوستانی که بی خبر احوالم را می‌پرسند.

قدردانم برای دوستی‌های جدیم در سال ۱۴۰۲

قدردانم برای قدردانی‌هایی که اجازه نمی‌دهم گوشه ذهنم خاک بخورند، قدردانم برای ابراز قدردانی‌ام.

 

قدردانم برای حساب باز کردن روی خودم.

قدردانم برای حساب باز کردن روی خودم و خالقم.

قدردانم برای زمانی که برای اموزش و یادگیری گذاشتم.

قدردانم برای توانم در گذر از حرفها و نگاه‌هایی که قصد کنترلم را دارند.

قدردانم برای اگاهی از هیجاناتم و احساساتی که مرا متوجه چیزی می‌کند.

قدردانم برای نوشتن که در خلوت به سراغم می‌آید.

قدردانم برای صدایی که هست و مرا تشنه خلوت می‌کند.

قدردانم برای خلوتی که حاضرم گاهی برایش بهایی بپردازم.

قدردانم برای خلوتی که برایش چشمانم دو دو و دلم لک می‌زند.

 

قدردانم برای دوستی با خودم

قدردانم برای بوی تمیزی که خودم ساختمش.

قدردانم برای عطر عودی که حس میکنم.

قدردانم برای ارامش و انرژی که بعد از قدردانی حس می‌کنم.

قدردانم برای ابراز قدردانی‌ام.

 

 

 

 

 

 

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط