در اتوبوس نشسته بود. به بچهها فکر میکرد. به خانه. به امروز. به هفتهای که گذشت. به سالها پیش. دور که میشویم همه اجزا را با هم میبینیم. ارتباط اجزاء را بهتر متوجه میشویم. چیزهای جدیدی نظرمان را جلب میکند. جالب این است بعد از مکث ما با هیجان و حسی تازه به نقشمان ادامه میدهیم. شاید یکی از دلایل توصیه به سفر همین موضوع باشد.
مکث کنید. اما تمام نکنید.
به دست آوردن آنچه ارزش کشیدن رنج را دارد و بهایی برایش قرار است بپردازیم. آنچه نه دل میکنیم از انجامش و نه گاه یارای بودنش را داریم. “ارزش” مفهومی است که برای هر شخصی معنایی دارد.
اغلب نگهدارمان ماست و نقش حفاظ را برایمان ایفا میکند. در واقع ماندن پای ارزشها کار راحتی نیست. البته ما ارزشهایی اجتماعی نیز داریم اما آنچه اینجا مدنظر است نگاه شخصی و فردی به موضوع است. بله جایی در همسایگی رسالت فردیمان. در این نوشته کوتاه سخن از اهمیت رسالت فردی و ارزش نیست. من به آنچه در مسیر رخ میدهد نظر دوختهام. آنچه گاه چون چیزی چسبیده به کف پا یا قلب یا ذهنمان ما را از ادامه مسیر باز میدارد. نمیدانیم چیست و در لحظه شاید پیدایش هم نکنیم. مسئلهی مهم توقف و ادامه ندادن به مسیر است.
مسلما در مسیر خستگی، ناامیدی و کاهندههایی وجود خواهد داشت تا اثر معجونی که بواسطه ارزشها و رسالت فردیمان ساخته و پرداختهایم را کاهش دهد. تمام تلاششان هم این خواهد بود تا ارزش انتخاب شده را در چشممان بیارزش جلوه دهند. همان راهزنها. آنچه ماهیت مسیر است؛ تردیدها، شک به توانمندی خود و هزارن حرف و کنایه و قضاوت خودمان و دیگری رمق رفتن را از ما خواهد گرفت.
میخواهم از نت سکوت بگویم تا نت بعدی را بهتر بشنویم و موسیقی شکل بگیرد.
بواسطه نبودن مشاهده صورت گیرد و حضور جلوه کند.
نیاز داریم نفس چاق کنیم. در یک نوشته واژه ها دنبال هم مینشینند تا ما را متوجه پیامی کنند. گاهی با یک ویرگول، گاه مکث بیشتری نیاز است یک نقطه ویرگول؛ گاهی نیاز به سر خط رفتن است. گاهی بین خطوط فاصلهی سفیدی میاندازیم تا چشم و ذهن خواننده استراحت کند.
واقعن نیاز داریم که دور شویم و فاصله بگیریم؟ شاید همان ضربالمثل قدیمی “دوری و دوستی” است. نزدیکی و حضور همیشگی ذهن را اشباع میکند. دچار یکنواختی میشود و اطلاعاتی بصورت ناخداگاه نادیده گرفته میشود. مادامی که در یک نقش باشیم، همه چیز تکراری خواهد شد. شاید خسته و کسل کننده.
مکثهایی که به شما حضور متمرکزتری میدهد و نگهدارنده اشتیاق تان در مسیر است چیست؟
هر آنچه ما را از مساله اصلیمان برای مدت زمانی به اندازه مکث دور کند. مکث حد و اندازه استانداردی ندارد. برای هر فرد و در هر برههی زمانی و بستری متفاوت است. به نظر من پیادهروی یک مکث است. لیکن شاید از نگاه دیگری پذیرفته نیست و حتی نقد شود.
هر جایی حرکت باشد، سکون هم تعریف شده است. دریا آرام میشود. ماشین در حرکت نیاز به توقف دارد. با توقف و اندکی فاصله گرفتن فرآیند تفکر و احساس شکل میگیرد. حتی تنفس عمیق شکل ساده، دمدست و کوتاه مکث، در بهبود فرایند تفکر و احساس تاثیرگذار است.
مکث باعث میشود نفس نفس زدن در مسیر ما را خسته نکند و رها نکنیم. ما نیازمند مکث هستیم. به خاطر مکثهایمان خودمان را سرزنش نکنیم. به تعویض نقشتان در روز، هفته و ماه فکر کنید. هر روز میتوانیم یک کار متفاوت از کارهای روزمره انجام دهیم. در هر ماه و به تبع در هر سال نیاز به مکثهای طولانیتر داریم. به نظرم، مکث حفظ کننده و تثبیت کنندهی استمرار است.
مکث نقش مه شکن را ایفا میکند؛ مه شکنی که آنچه از اشباع زیاد مشاهده نمیشود به چشم آید و یا ادراکش کنیم. مانند عطری که هنگام خرید مشاممان را پر میکند و جهت تشخیص بهتر ظرف کوچکی از قهوه برای بوییدن پیشنهاد میشود. گاهی برای استمشام عطرها باید از آنها دور شد، فاصله گرفت و دوباره سراغشان رفت.
نکند اصلن بهتر است هراز چندگاهی از آدمهای دور و برمان هم فاصله بگیریم؟ از هر آنچه هر روز دمپرهمان است؟ تا وقتی برگردیم تشنه شنیدن و دیدن باشیم. نظر شما چیه؟
قطع به یقین مکث حد و اندازه دارد. میبایست حساب شده باشد. از منطق و فلسفه مکثمان غافل نمانیم. یک دلیل اصلی این است تا مبادا از شدت بازی در یک نقش، کلا صحنه بازی را ترک کنیم. بهتر است مکثها انتخاب شده باشند. از نظر من آزادنویسی یک مکث است.
منوی مکث
گفتگو با یک دوست جدید، صحبت تلفنی و یا دیدار یک دوست، دورهمیهای دوستانه، پیاده روی، نوشتن، خندیدن، مطالعه، سفر، گوش دادن موسیقی، یک فنجان قهوه،بستن موها، خوردن یک بستنی قیفی چون کودکی، خندیدن، تبسم
و برای من
لباسهای رنگی پوشیدن و دسته گل پیچیدن.
در پایان آگاهیدم از مکث بیش از اینها میشود گفت و شنفت. بیش از این باید آن را بکار بست و بیش از آن میبایست حواسمان را جمع دوستان نابابش چون سستی، تنبلی و کاهلی کنیم.
نیاز به مکث دارم. به چند تنفس عمیق. به خلوت. به چند گام در نزدیکی صبح. به خیره ماندن، رفتن و مکث. بودن و مکث.
2 پاسخ
بسیار عالی بود یک تلنگری بهم زد.
سلام و سپاس از شما
خوشحالم که برات مفید بوده.