چگونه نوشتن مانع درجا زدن می‌شود

 من و موهبت‌های نوشتن در زندگی شخصی

همسرم دوست دارد بنویسم. پسرم هم دوست دارد بنویسم. دختر نوجوانم دوست دارد بیشتر بنویسم. از کجا به این نتایج رسیده‌ام؟

اسفند سال ۱۴۰۱ بود یهو به سرم زد مدتی‌ست گیر نداده‌ام چیز جدید و نوئی برای خانه بخریم. نه کاری به ماشین مدل بالاتر دارم و نه کاری به بزرگتر کردن خانه. نه وسایل لوکس و اکسسوری‌های قدیمی که عاشقشان هستم. هنگام نوشتن به خصوص وقتی غرق در آزادنویسی هستم، زمان استراحت پسرم در حین انجام تکالیفش از دستم می‌رود. به این ترتیب او وقت بیشتری برای بازی دارد. گاهی هم مشوقم است و اصرار بر نوشتنم دارد. دخترم هم که تکلیفش معلوم و مشخص است. اولن که بین‌مان کمتر گیس و گیس‌کشی می‌شود. کمتر برای خواب چِکش می‌کنم. کمتر از گوشی تلفن همراهش عصبانی می‌شوم. به ندرت در کارش دخالت می‌کنم. او هم همین را می‌خواهد.

شک ندارم تجربه زیسته‌‌ی اندکم در این چند خط به خودی خود باعث رشد شما می‌شود. یک روز امتحان کنید. باور کنید همه را شگفت زده خواهید کرد. به هر حال چنانچه مشتاقید می‌توانید در ادامه آنچه هنگام نوشتن رخ می‌دهد و مانع درجا زدنمان می‌شود بخوانید.

 

 

دلسردی | خیلی چیزها فریاد می‌زنند ننویس

گاهی حس می‌کنم برای نوشتن پُرم. پر. پر از ایده، عنوان و یا حرف برای گفتن و نوشتن روی کاغذ و صفحه جدید وُرد. گاهی اما خالی‌ام. تهی. انگار که کفگیرم ته دیگ بخورد. این برای امروز است. امروز که تقریبن ۳، ۴ سالی می‌گذرد از آشنایی‌مان.

دلم می‌خواهد نوشتن زبان باز کند و از من با من سخن بگوید. نوشتن را به منزله هنر بنگریم و یا به منزله یک حرفه و کار. در هر دو هم دلگرمی می‌بینم و هم دلسردی. البته این احساس و نظر من است.

هر زمان و بعداز هر نوشته‌ای دیگر من آن خود آغازین نیستم. خودی که طفره می‌رود برای آغازیدن. خودی که به نتیجه می‌اندیشد. به لایک‌ها و به آنچه در مورد محتوایش گفته می‌شود و می‌شنود. در جریان کار نشستن و برنخواستن تا اتمام هر مرحله.

ابتدا آزادانه می‌نویسم تا هر چه در خود دارم به این بهانه و در آن موقعیت بیرون بریزم. در حین آزادنویسی وسوسه می‌شوم که ادامه ندهم. گاهی صدایی در گوشم می‌خواند چه فایده دارد و مدام آن را تکرار می‌کند.

وقتی عنوان و موضوع مشخصی برای نوشتن دارم  مضطرب می‌شوم. حین نوشن متوجه می‌شوم از آنچه قرار بوده بنویسم فاصله گرفته‌ام، مغلوب می‌شوم. گاه برمی‌خیزیم. چرخی می‌زنم و برمی‌گردم. انگار که چیزی میانجیگری کند با صفحه آشتی می‌کنم. بعداز این مچ انداختن‌ها با جریان افکارم گرم می‌‌شوم. می‌نویسم. این بهترین حس و حالتی‌ست که از نظر ذهنی تجربه می‌کنم.

ازاین رو تکرار این فرآیند و آگاهی از آن در نوشتن بعدی مرا یاری می‌دهد. به این سبب در مسیر نوشتن رشد می‌یابم. البته نکته‌ای که به تازگی در کتاب “نبرد هنرمند” نوشته‌ی  استیون پرسفیلد خواندم نیز جالب است.

 

«حرفه‌ای پذیرفته نشدن را شخصی نمی‌کند چون این‌ کار مقاومت را تقویت می‌کند. ویراستاران دشمن نیستند، منتقدان دشمن نیستند، دشمن مقاومت است. نبرد واقعی در ذهن ما صورت می‌گیرد. نباید اجازه بدهیم انتقاد بیرونی، حتی اگر به حق هم باشد، دشمن درونی ما را تقویت کند.»

 

و اما آنچه مختصر آوردم همه آن چیزی نیست که بر سر کسی که می‌نویسد و یا هر هنر و حرفه‌ی دیگری را می‌آموزد برود. کم و بیش دارد. پس با تکرار این دلسردی‌ها آشنا و مانوش شده‌ام. با رخ و جلوه‌ی سرد به خیال خودش دوستم می‌دارد. آنچه من آموخته‌ام این است که دلسردی را ببینم و با علائم، حربه‌ها و پاتک‌هایش ناآشنا نباشم. گاهی می‌توانم پیش‌بینی کنم و اقدامی جهت رویارویی با آن انجام دهم. مثلن پیاده‌روی، گفتگو، بیرون رفتن از خود.

این را اضافه کنم هم اینکه بدانیم این تنها درد و مرض انحصاری و خاص ما نیست خود کمک بزرگی‌ست.

دلگرمی | چگونه رد شوم

«نوشتن یعنی عمل حرکت. نوشتن یعنی تعهد به حرکت کردن و پیش رفتن، نه ماندن و نشستن سرجایمان.»  جولیا کامرون

 به نوشتن معنا دهید

معنای نوشتن برای من نه نویسندگی‌ست و نه آرزوی نوشتن کتاب و نه هر چیز دیگری. نوشتن مرا در جریان زندگی مراقبت و حفظ می‌کند و حرکت می‌دهد.

نوشتن چکشی‌ست، برای یادآوری صبح، هنگام نوشتن صفحات صبحگاهی،

برای قدردانی از خود و دیگران،

برای یافتن در خروج هنگام افسردگی،

برای گشودن در خلاقیت برای زمان درماندگی،

برای یادآوری آنچه هستیم.

برای نقاشی آنچه می‌خواهیم باشیم. کشیدن جزئیاتش و سپس آغاز زیستنش همین امروز، نه فردا و پس فردا و از شنبه.

برای مشاهده جزئیات، تند و کند کردن گام‌هایمان،

برای فعالانه شنیدن و

برای یادآوری کارهای مانده و اقدامات پیش رو،

برای تر و تازه نگه داشتن سرزندگی.

برای شجاعت و جراتمندی در بیان آنچه نیاز داری و به اشتراک گذاشتن آن با دیگران.

ببین تو چه می‌خواهی و نوشتن در کجای نیاز تو است. پیش و پس از نوشتن خودت را ببین. نوشتن به ما این امکان را می‌دهد بخشی از خودمان را که هرگز فکر نمی‌کردیم ببینیم. قسمت‌هایی که نمی‌خواهیم کشف کنیم، خوب، بد، یا زشت و زیبا را.

آنچه از استادم آموختم

از استادم شاهین کلانتری چیز مهمی آموختم. می‌کوشم اگر تنها قرار بر حفظ و یادگیری از ایشان باشد این نکته باشد؛ دنیای نوشتن را تنها و صرفن به نویسندگی مختوم نکنم. هرچند بسیار سختگیرانه نوشته‌هایمان را بررسی می‌کند. اما تا به حال از او ندیده‌ام که لذت ۵ دقیقه نوشتن را از کسی بگیرد، به این خاطر که به نویسندگی و کارهای بزرگتر در این هنر و حرفه نمی‌انجامد. او با بزرگی نوشتن و نویسندگی دیوار و مانع نمی‌سازد تا کسی هوس نوشتن به سرش نزند و پا پس بکشد.

آموختم آنچه از نوشتن نصیبم شده صادقانه بیان کنم. هر روز ۵ دقیقه نوشتن و یا استمرار نوشتن صفحات صبحگاهی کافی‌ست تا تغییر را در زندگی خود متوجه شوید. در واقع نوشتن را به مثابه سرزمینی می‌پندارم که مسیر کارآمدی و اثربخشی را هموار می‌سازد. قرار گرفتن در این مسیر نه محدودیت سنی دارد و نه محدودیت حرفه و هنر.

ایده‌هایی در مورد رشد شخصی|گذشته، حال و آینده

۱٫ در گذشته خود تأمل کنید

در گذشته تامل کنید. نمی‌پذیرم که گذشته را باید کنار گذاشت. این مهم است که درک کنید چگونه تجربیات خاص امروز را تحت تاثیر قرار داده است. چرا؟ به نظر وقت تلف کردن و غرق شدن در خاطرات است. این موضوع تعیین می‌کند که چگونه به ناملایمات، دردها، شکست‌ها و موفقیت‌ها واکنش نشان دهید. با پنس نوشتن الگوهایمان را از زندگی خارج می‌سازیم.

با آگاهی محصول این نتایج می‌توانیم انتخاب کنیم؛ با همان روش و ارزش‌های مشروط شده با چالش‌های آینده مواجه شویم یا رفتار خود را تغییر دهیم. فرصت بازبینی و انتخاب را با نوشتن برای خود میها سازیم. فرصت انتخاب به ما ایده‌هایی برای نوشتن در مورد رشد شخصی می‌دهد.

نوشتن در قالبی مشخص راهی است برای دیدن چگونگی رشد و تغییر. ایده‌هایی مشابه در روز و ماه نقشه خوبی برای مشاهده‌گری، ارزیابی و سنجش فراهم می‌کند. نوشته‌های یک سال پیش و یا یک ماه پیشتان را با هم مقایسه کنید. داده‌ها و اطلاعات بسیاری نسبت به خود بدست می‌آورید.

۲٫ در حال حاضر و این روزها مشغول چه کاری هستید؟

این مشغولیت می‌تواند شامل دغدغه و یا گره‌ای در زندگی شخصی و شغلی باشد. هر آنچه این روزها ذهنتان را درگیر ساخته است. چند دقیقه وقت بگذارید و روی کاغذ بیاورید. این کمک بزرگی به خودتان و جسم و روانتان است. امور مالی، روابط، ضبط یک پادکست نوشتن یک مقاله.

چگونه به سمت اهدافتان پیش روید؟

مصرف و تولیدمان را هماهنگ کنیم. گاهی که مصرف‌ کننده صرف هستم احساس خوبی ندارم. این حس اعتیادآور است. تبدیل می‌شود به ویروسی که خود را تکثیر می‌کند. تولید و ایجاد به ما رضایت درونی می‌بخشد. مفید و موثر بودن الهام بخش و انگیزاننده است. نوشتن به هماهنگی این چرخه کمک می‌کند. در هر حرفه‌ای که باشیم نوشتن این قابلیت را دارد که ما را متوجه ورودی و خروجی و تولید و مصرف‌مان کند. به شکل‌های مختلف می‌توان این کار را انجام داد.

  • آنچه آموختم
  • آنچه قصد دارم بیاموزم.
  • نوشتن مصداق‌هایی از آموخته‌هایی که در زندگی شخص و شغلی بکار گرفته‌ایم.

۳٫ آینده خود را مجسم کنید

  •  نوشتن همراه کسانی که از آینده می‌هراسند

تصور آینده؟ تجسم تصویری از آینده مطلوب. همین جا قفل کردم. واقعن همه می‌خواهند و می‌توانند آینده را تجسم کنند؟

آینده؟ در پاسخ بعضی می‌شنوم: “از آینده می‌ترسم.”

شاید یک نفر اصلن نمی‌خواهد فردا شود. یا بعدازظهر. یا زندگی او را به مبارزه‌ای طلبیده که برایش آشناست و تاب رویارویی با آن را ندارد. در شرایط و موقعیتی قرار دارد که تصویر خوبی از آینده در نظرش نیست. آنچه در آینده انتظارش را می‌کشد، برایش مطلوب و خواستنی نیست. بله این هم ممکن است. شاید کسی غرق در نومیدی‌ست. شاید کسی در آغاز یک بحران است و تصور آینده برایش دردآور باشد.

گاهی وقت‌ها در زندگی درگیر مسائلی می‌شویم که می‌گوییم کاش زنده نبودم. مردن را بر زنده ماندن ترجیح می‌دهیم. مشکلی که نه می‌توانیم و نه حس و حال مرورش را در گفتن به دیگری داریم. اما زنده‌ایم و لاجرم زندگی باید کرد. امیدوارم چنین لحظات و روزهایی را تجربه نکرده باشید. در این موقعیت‌های سخت و پرفشار زندگی نوشتن کمک می‌کند تا با درد و رنج‌مان کنار بیاییم. به نظر من هیچ چیز جز نوشتن توان و یاری این کمک و التیام بخشی را ندارد.

امروز در نوشتن این متن بارها به خودم گفتم این نوشته‌ات برای کسی که می‌خواند چه ارزشی دارد. پس خواستم از ارزشی که با تمام وجود حسش کردم بگویم. بعداز ناهار تلفن زنگ زد. خبر بدی درباره یکی از عزیزانم شنیدم و من حیف که خدا نیستم. فقط می‌توانم بمانم، بخواهم و از او طلب خیر کنم.

بعد از شنیدن چند ساعتی از نوشتن دور ماندم. بلند بلند گریستم. خوابیدم  و پتو را روی سرم کشیدم. ساعاتی بعد برخواستم و هیچ چیز را جز نوشتن التیام بخش نیافتم. هنگام نوشتن خود سرزنشگرم پیدایش شد و زبان گشود. چقدر بی‌خیالی که می‌نویسی. چقدر بی‌خیالی که زار نمی‌زنی. نمی‌روی بتمرگی یک کنار و زار و زار گریه کنی. چه اندازه بیرحمی. همین‌ها را نوشتم. نه اینکه دردم نیامده باشد. نقش قهرمان‌ها را بازی کنم و خودم را سفت و قرص نشان دهم. غمگین و در عین حال درمانده بودم. می‌نویسم و هنوز رنج هست. خودم هم نمی‌دانم فقط آنچه می‌بینم سمیه‌ای نیست که پیش از نوشتن می‌شناختم.

گاهی دوام و بقای ما بستگی به بودن‌مان در این شرایط دارد. نوشتن در این مرحله از زندگی از ما مراقبت و محافظت می‌کند. در جریان این مراقبت احتمال صعود به مرحله بعدی هم وجود دارد.

  • نوشتن و تجسم آینده برای کسانی‌ که قصد و آمادگی تغییر دارند

«پیشرفت، حتی پیشرفت با گام‌های کوچک همان چیزی است که نوشتن درباره‌ی آن است.» جولیا کامرون

آینده مطلوب خود را تجسم کنید. یک سال دیگر، ۲۵ سالگی، ۳۰، ۳۵ و ۴۵ سالگی. آن تصویر مطلوب چیست. چه جزئیاتی دارد. کجا هستید و چه موقعیت مکانی را تجربه می‌کنید. نوشتن یادآور و سازنده ایده‌هایی برای بهتر زیستن است. نوشتن قدرت ماندگاری در شرایط ابهام را به ما می‌دهد. مقابله و پیش رفتن موثر و کارآمد در زندگی توامان با پیش‌بینی‌ناپذیر بودن آن. نوشتن به ما فرصت و قدرت اندیشیدن و اقدام به کارهایی را می‌دهد که پیش از آن در مخیله‌مان هم نمی‌گنجید.

نوشتن ما را به اینجا بیرون می‌برد. همزمان خودمان(اینجا)، مشاهده و اداراک هیجانات آن‌چه بیرون از ما در آن پنداره و تصور در حال وقوع است. ادراک احساسات و هیجانات در آن پدیدار برای ما الهام‌بخش است. قدرتی که مغز ما دارد و این فرصت را به ما داده است که جز دیدن تصاویر با چشم ذهنی، حتی عطر و بو را در فضای تصور شده احساس کنیم. پس چرا بهرمند نشویم و خود را محبوس گردانیم.

چگونه نوشتن مانع درجا زدن می‌شود

ارتباط موثر

ارتباط موثر ستون فقرات موفقیت در هر زمینه‌ای است. نوشتن به شما این امکان را می‌دهد که افکار ایده‌ها و پیام‌های خود را با وضوح دقت و تاثیرگذار منتقل کنید. نوشتن به کلام و بیانتان وضوح می‌بخشد

هنگام نوشتن بیشتر متوجه نیازهای خود می‌شوید. احساسات و هیجانات‌ را می‌بینید. آنچه پیش‌تر به آن اهمیتی داده نمی‌شود. اما بیش از آنچه فکر کنیم افعال و رفتارمان را تحت کنترل دارند. آگاهی و تسلط بیشتر بر خودمان و آنچه در ما در حال گذار است به کلام ما وضوح می‌بخشد. از این رو به مدد نوشتن درخواست‌های شفاف‌تری نیز خواهیم داشت.

از طرفی به کلمه و کلمات خود و دیگران بیشتر دقت می‌کنید. توجه به کلمات منجر به دور شدن ما از قضاوت‌های زود هنگام و به مدیریت بهتر ارتباطاتمان خواهد شد. جسارت بیان نظرتان هر چند متفاوت با دیگران را دارید. همچنین درخواست کمک را ضعف نمی‌شمارید. این به ما قدرت می‌بخشد و موجب رشد شخصی و ذهنی ما خواهد شد.

پیشرفت شغلی

در مقام یک مدیر و رهبر کسب و کار مهارت نوشتاری یک تمایز بین شما و دیگران ایجاد خواهد کرد. همچنین مدیران وکارفرمایان برای کارمندانی که بصورت کتبی بطور موثر ارتباط برقرار می‌کنند ارزش قائل هستند. چون باعث کاهش  خطر بی‌اعتمادی می‌شوند. افرادی که می‌نویسند در جلسات بهتر و اثربخش‌تر در چهارچوب صحبت قرار می‌گیرند. هنر متقاعدسازی بهتری هم دارند.

توسعه شخصی و یادگیرنده بودن

نوشتن تنها یک مهارت حرفه‌ای نیست. یک ابزار قدرتمند برای توسعه شخصی است. اهداف خود را تعیین و پیگیری می‌کنید. تجربیات خود را بازتاب دهید. ابراز وجود و خلاقیت شما را افرایش می‌دهد. نوشتن شما را به یادگیرنده بهتری مبدل می‌کند.

حل مسئله و تفکر انتقادی

نوشتن تفکر انتقادی و حل مسئله را  تقویت می کند. وقتی می‌نویسید، فعالانه می‌شنوید. مشاهده‌گر بهتری خواهید شد. هنگامی که می‌نویسید باید افکار خود را به طور منطقی سازماندهی کنید، استدلال‌ها را ساختار دهید و دیدگاه‌های متعدد را در نظر بگیرید. این فرآیند می‌تواند مهارت‌های تصمیم‌گیری شما را افزایش دهد و توانایی حل مسئله شما را تقویت کند.

«نوشتن نه تنها رودخانه است بلکه اغلب اوقات پل روی رودخانه هم هست. نوشتن نه تنها تنگه و ورطه ای است که ما با وحشت واردش می‌شویم تا به احساسات ترسناکمان بپردازیم، بلکه طنابی هم هست که آن را آن سوی ورطه میاندازیم، طنابی که با آن خودمان را به سلامت بیرون می‌کشیم. روزانه نوشتن، ما را قادر می‌سازد تا نه تنها به درون تغییر گام برداریم و از آن عبور کنیم، بتوانیم تغییرات کوچک ذره ذره را نیز ثبت کنیم و زمانی که انگار اختیار زندگی‌مان از دستمان رفته زیرپایمان را محکم کنیم.»

کتاب “حق نوشتن” نوشته‌ی جولیا کامرون

آنچه از این مطلب آموختم

نوشتن هم برای تسکین درد و رنج کنارمان است و هم برای کسی که شرایط و بستر تغییر و توسعه و دنبال کردن اهدافش را دارد. راستی من و نوشته‌هایم همواره همدیگر را اصلاح می‌کنیم.

اقداماتم: لیستی برای انتظاراتم از همسرم بنویسم. لیستی از وظایفی که پسرم در طول روز باید انجام دهد با کمک خودش بنویسم. به نظرم با دختر نوجوانم همان سبک و سیاق مفید است. مشغول نوشتن بودن برای هر دو نفر سودمندتر است.

آنچه از این مطلب آموختید

 

به اشتراک بگذارید

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط