جانفشانی
Good morning/night
پای خودت ماندن وقتی که هیچ منظرهای جلوی چشمت نیست. تهی هستی. ریختهای. منظره تصویر و تصوری نداری، هنر است.
هنر و هنرمند بودن. یعنی این. که بنشینی طراحی کنی.
نمیدانم برای چی و چی شد که جملاتی در مورد زندگی که دیروز در کتاب … نوشته .. خواندم، برایم تداعی شد.
زندگی یکبار میشود. و هیچ وقت نمیتوانیم ببینیم که چه کاری درست بوده. چون نتایج تصمیمات دیگرمان را نمیدانیم.
آینده چیست؟
گفت بنویسید چه چیزی چه خدمتی به دیگران میدهید. کار سختی بود. اینکه بیایی و از خودت برسی.
چگونه کلمهات را زندگی کنی؟
مسیر میدهد. راه را و خروجی را. این روزها که توجه و نه زمان چیزیست که نیاز به کنترل دارد. نیازمند مراقبت است. وقت گذاشتن برای خود مطلوبمان و جستن و پوییدن امروز و این روزهایمان و آنچه سالهاست گرد نمیشود و نمیتوانم و بی خیالش شدن روی آن پاشیده شده را رنده کنم.
مامان آب میپاشید. خاکها روی زمین دیگر بلند نمیشدند. تا نبینمشان . این همان روش های کوتاه مدتیست که خود را ارضا میکنیم.
نوشتن یک برنامه در ازای آن ایجاد یک همکاری بسیار میتواندجان بخشی را بزییم. جان بخشی به ایده هایمان. ایدههایی در مسیر اهدافمان. ایده هایی برای زیستن مطلوب و اید آلمان.
امروز به مدد نوشتن به یک کلمه رسیدم. واژه ای بسیار الهام بخش که به جز نوشتن واقعم نمیتوانستم بزیی امش.
من هستم. میاندیشم. اندیشهورزم. بودنم جان بخش است. به به. ممنونم ازت نوشتن.
کلمه رهبریات میکند. این تلفن را پاسخ نده. کلمه نگاهت میدارد. برای لحظات سخت. آخرین نفسها را با این کلمه میتوانی بگذرانی.
آخرین نظرات: