اکثر کارهایی که رها کردهام مهارت و کاری بوده که زمانی سفت و محکم به آن چسبیده بودم. این الگو را در موقعیتهای مختلفی از زندگی خود دیدهام. حتی در زندگی اطرافیانم. شاید شما هم چنین الگویی را در خود و یا اطرافیانتان دیده باشید.
سالها پیش بسیار در حوزهای فعالیت داشته است. بطوری که چیزی جلودارش نیست. قابل معاوضه، مبادله و معامله با هیچ فعالیت، سرگرمی و مهمانی نیست. ولی بعد از مدتی او را میبینید که به قول گفتنی سرد شده است. هیچ جای زندگیاش پیدایش نیست، نه در محیط، نه در افکار و ذهنش.
مدتی قبل مقالهای در سایت ترجمان خواندم. به نام ایدهی نهایت تلاش. باز از همان اتفاقاتی بود که پیش از این هم، هنگام کتاب خواندن و یا در گفتگویی برایم میافتد. تنها من در این دنیا نیستم که با چنین دغدغه و مسئلهای مواجهم. این برخورد برایم خوشایند است. اکثر مواقع متوجه عیب کارم میشوم و رویکردم را نسبت به مسئله تغییر میدهم.
ایدهای با نام “نهایت تلاشت را نکن”
در این ایده همه چیز موجب رواج تفکر کوتهبینانه میشود. ناخداگاه سُکسُک کردن در بازی را به یاد میآورم. برایم سوال شد چرا تفکرکوته بینانه و چرا نهایت تلاش اینجا مقدس شمرده نمیشود؟
چون باعث میشود روی هدفی محدود و مشخص تمرکز کنیم. در حالی که پرورش اخلاقی ابعاد متفاوتی دارد. به نظر میرسد و شاید واضح باشد که این توصیه برای اهداف کوتاه مدت نیست. به تجربههایی باایدهی “نهایت تلاشم” که مینگرم بوی نوعی از رسیدن و یا از شر چیزی خلاص شدن به مشامم میرسد. درست بعد ازمدتی تمام شده و پایداری در آنها مشاهده نمیشود.
نهایت تلاش برای رشد از این جهت رد میشود که خود رشد و پرورش هم دائما ظرفیتهای فرد را تغییر میدهند. بنابراین واژهی “نهایت” دستخوش تغییر میشود. همانطور که یحتمل، “نهایتِ” دو سال پیشمان با “نهایتِ” سال جاری متفاوت است.
به نظرم منطقیست. لااقل معیاری برای سنجش داریم. و این نگاه و رویکرد متناسب با رشد پایدار است. نه صرف رسیدن و خلاصی، ترمز کشیدن و توقف.
صادقانه ایتدا پیشنهاد جایگزین نویسنده در ذهنم آسان و شل گرفتن بود. در حالی گذشتن این فکر از ذهنم، چند خط پایینتر خواندم: «شاید پیش خودتان فکر کنید چه عالی، بیایید سخت نگیریم!»
و اما توصیه و پیشنهاد نویسنده: « تلاشمان را ازآنچه هست بیشتر کنیم. و در ادامه توضیح میدهد در واقع بیشتر تلاشکردن دستکم به همان اندازۀ نهایت تلاش خود را کردن سخت است و به احتمال زیاد حتی سختتر.
خب در اینجا نویسنده آب پاکی را روی دستمان میریزد. البته این نگاه نقادانه و از زاویهی دیگر به موضع نگاه کردن برایم مفید وقطعن کارآمد است.
پروش اخلاقی ابعاد متفاوتی شامل انجام دادن و انجام ندادن دارد
از طرفی پروش اخلاقی ابعاد متفاوتی دارد که شامل انجام دادن و انجام ندادن میشود. هر زمان نهایت تلاشمان را بکار گرفتهایم صرفن در حد تاب و توان و زمانی که داشتهایم تلاش کردهایم و هیچ کس هم بیش از این از ما انتظار ندارد. خب بیخیال تلاش شویم و از سمت مشکلات و دغدغههایمان موضوع را بررسی کنیم. مشکلات و چالشهای مهم ایجاب میکند عاقلانه، صبورانه، صادقانه، خوشبینانه و خلاقانه تلاش کنیم.
برخی شیوههای تلاش و تکاپو از نظر احساسی به اندازه تلاش سخت برای ما دردناک و به همان اندازه “سخت” میباشند. به طور واضح برایتان پیش آمده برای دستیابی به هدفی در حال تلاش جسمی هستید؛ تحقیق، پژوهش، گفتگو، مذاکره، مطالعه، بررسی و مقایسه. اما احتمالن با من همنظر هستید که همواره در زندگی و برای دستیابی به اهداف نیازمند تلاش عینی نیستیم. چه بسا در چنین موقعیتهایی واقعن نهایت تلاش به معنای جای خود ننشستن، بیهوده و حتی آسیبزا باشد.
کوشش اخلاقی از نظر کانت
نویسنده بیان میکند: «توصیه هایی نظیر “نهایت تلاشت را بکن” یا “بیشتر تلاش کن” بهنوعی سادهسازی تلقی غنی و پربار کانت از کوشش اخلاقی است که آن را ترکیبی از تلاش و پذیرش میداند. کوشش اخلاقی از نظر کانت مستلزم کنشهای درونی بسیاری است که برای دیگران قابل رویت و مشاهده نیستند و با تصور معمول ما از انجام دادن مطابقت ندارد.»
این بخش همان قسمتی است که اکثر ما از آن در میرویم و به سمت نهایت تلاش روی میآوریم.به زمین و زمان زدن و یا به هر دری زدن.
«پذیرش اگرچه فینفسه عمل به شمار نمیآید، از نظر احساسی طاقتفرساست. آرامبخش و منفعل هم نیست. درواقع، پذیرش ممکن است چنان دشوار باشد که بسیاری ترجیح دهند تقریباً در هر کار دیگری نهایت تلاش خود را به کار بندند. بنا به تجربۀ شخصی خود، پناهبردن به پروژههای کاری یا یافتن کسی برای قراری عاشقانه هزاران بار آسانتر است از اینکه نسبت به سوگ و تنهایی خود به پذیرش برسیم.»
خیلی وقتها اصطاکی که در مسیر اهدافمان با “پذیرش” به عنوان بخشی از کوشش اخلاقی حل میگشته موجب توقف و مانع پیشروی و رشدمان شده است. آنچه نتیجه گرفتم این بود که تفاوت این دو در پذیرش این حقیقت است که آدمی وموقعیتهایشان در حال تغییر و تحول است و نمیتوان در قالب نهایتها و ترینهای کلی آن ها را درک کرد.
آخرین نظرات: