استقلال واژهها و تشخیص هر یک از دیگری مهم است. گاه واژهها کنار هم مفاهیم جدیدی میسازند. “دشواریِ مطلوب” برایم جالب بود. علاقمندم هر ترکیب جالبی را بکاوم. در این کاوش همراه من باشید.
“دشواری مطلوب” چه پیشنهادی به ما میدهد؟
کلمات این جمله بسیار ساده و قابل فهم هستند. اما با کمی دقت و تامل در آن فکر میکنیم پیشنهاد چه چیزی به ما میدهد. در جستجوی چه چیزی باشیم. کمی تامل لازم است تا وارسی کنیم و خواستهمان را با چنین معیار سادهای بسنجیم.
آنچه که ما انسانها به دنبال آن هستیم سهولت و تعجیل در آگاهی از نتیجه است. طاقت نداریم تا چراغ سبز شود. درگیر ارضاهای سریع، فوری و کوتاه مدت هستیم. مقاومتمان در مقابل وسوسهی زرقورقی پاداشها و لذات کوتاه مدت نزدیک به صفر است. خودم هم از این قاعده مستثنی نیستم. صادقانه اغلب نوشتههایم برخواسته از تجربیاتم است و تلنگری به خود. تا با خواندن این نوشتهها به خود آیم. هدفم رشد و یادگیری توامان با اشتراک آموختهها، شهود و ادراکم از تجربیات و زندگی زیسته است.
به دشواری مطلوب برگردیم. بدیهیست آنچه دشوار باشد مطلوبمان نیست. واقعن هم مگر مغز خر خوردهایم که غیر از این باشد. لقمههای آماده، بستهبندیهای آماده، پیشنهادات آماده، پکهای آماده، پکیجهای آماده. شاید مشکل در مصرفگرایی بیش از حدمان است. جالب است ما زمان را بهانهای برای استفاده از بستههای آماده میکنیم، سپس در زمان ذخیره شده هم به مابقی مصرفگراییمان میپردازیم.
رویایی که در سر داریم دستیافتنیست لیکن تا حدی که به زحمت بیفتیم. یادمان باشد، هیچ چیز با ارزشی بدون بها نخواهد بود. دشواری معنایش همین است. چطور مدعی چیزی هستیم و از طرفی هم حوصله وارد شدن به اصل موضوع را نداریم.
مطلوب منظور دستیافتنیست، اما به اندازهای ثقیل که نیاز به زحمت باشد. آنچه در مسیر دشواری در نهایت به دست خواهیم آورد صرفن آن چیزی نیست که در نقطه مورد نظری در ذهنمان کنارگذاشته بودیم. بلکه مسیری که پیموده میشود ماهیچههای مغز ما را ورزیده میکند. در این مسیر شاهد پختگی مهارتهایی همچون صبر و تاباوری نیز خواهیم بوذ. دیگر بیدی نیستیم که با هر بادی بلرزیم. مثال ساقه گیاهی خواهیم شد که در برابر باد به قدری منعطف است که خم میشود و دوباره به حالت اول بازگردد. در دشواری مطلوبمان از چند جهت توسعه خواهیم یافت.
بنابراین به گفته جولیا کامرون: « اکتشاف رویاهای مدفون شده خود را آغاز میکنیم.»
در این گذرگاه به تجربیات تازه برمیخوریم. تجربیات تازه منجر به روییدن پرسشهایی جدید در ذهن میشود. بصورتی پیشبینی نشده به چرایی میرسیم. بیآنکه بخواهیم. به چگونگی میرسیم بی آنکه بصورتی مختص روی چیزی بحث کنیم. این خاصیت ذهن انسان است. به هر چیز جدید واکنش نشان میدهد. رفتارهای جدید، رنگآمیزیهای جدید، حرفهای جدید، دغدغههای جدید برایش جالب است. اما نه لزوما مورد تایید و قابل قبول.
گاهی به خودمان میآییم شاید سالها از دیدن و شنیدن چیزهای تازه در امان بودهایم. بله در امان از تغییر. شاید ماندن و بودن در این سیکل تکراری باعث شده زندگیهایمان تکرار زندگی هم شود. پس چه کسی این حصار را بشکند، نه برای دیگران ابتدا برای خودمان. گاهی متعجب میشویم؛ جور دیگری هم میشود زندگی کرد؟ جور دیگری هم میشود، شاد بود. جور دیگری هم میشود پوشید. جور دیگری هم میشود خدا را دوست داشت. جور دیگری هم میشود بخشید. جور دیگری هم میتوان صبور بود. جور دیگری هم میتوان خدمترسان بود. جور دیگری هم میتوان ظلم کرد. جور دیگری هم میتوان به زندگی نگریست. جور دیگری هم میتوان زندگی کرد.
در اخر شایسته است این نکته را یادآور شوم:
هر ازگاه مستلزم تصویرسازی “دشوار مطلوب” با توجه به نیازمندیها و منابع به روزمان هستیم. گاه بارها پیرامون مسائل میچرخیم و هر بار در سطحی متفاوت. زندگی هنرمندانه پایان ندارد.
در طی طریق دشواری مطلوب همراهی یک کوچ تسهیلگر فرآیند یادگیری خواهد بود. کوچ نه با ارائه راه حل بلکه با تکنیکهایی همچون پرسشگری قوی آگاهی، دانستهها و باورهای قبلی ذهن و مغز شما را به چالش میکشد. شما را وارد فرایند تفکر کرده و منجر به یادگیری و رشد خواهد شد.
2 پاسخ
بسیار زیبا نوشتی سمیه جان.
برای رسیدن به رویاهایی که در سر میپرورانیم، باید دشواری مطلوب را به جان بخریم و از غوطهور شدن در چالشهای پیشرو استقبال کنیم. شاید به مقصود موردنظرمان نرسیم، اما قطعا دریافتهای ارزشمندی در این مسیر خواهیم داشت.
ممنونم از بازخورد مفیدت ناعمه جان
از غوطه ورشدن در چالشهای پیشرو استقبال کنیم. شاید حتی به مقصود مورد نطرمان دست نیابیم اما قطعن دریافتهای ارزشمندی خواهیم داشت.
خوشحالم که وقت گذاشتین