گوگل و من!
گاهی برای تایید دانش و اطلاعات قبلی گذرمون به گوگل میخوره؛ سادهترینش نوشتن یک متن و خاطرِ جمع برای نوشتن صحیح یک واژه؛ این واژه میتونه یک اصطلاح تخصصی باشه یا مثلن جرئت یا جرات یا میگذارم یا میگزارم.
گاه برای اطمینان از ابتلا یا عدم ابتلا به یک بیماری به گوگل پناه میبریم.
گاه در مورد نشانی از افراد متخصص و مستر در حوزه تخصصی با گوگل همراه میشیم.
گاه مشابه من، که جهت پاسخ به سوالهای پسر کوچکم به گوگل متوسل میشم.
گاه برای پخت یک غذای جدید؛ اضافه کردن یک پیمانه یا نصف پیمانه آب؟
گاهی واژه جدیدی در جمعی به گوشمون خورده که هیچ اطلاعاتی نسبت به اون نداریم، سکوت بهترین کار در اون لحظه بوده و سرزنش درون به گونهای محافظهکارانه تا در ظاهر امر همه چیز عالی به نظر برسه؛ و در اولین فرصت سراغ گوگل پدر بیامرز میریم.
گاه برای خریدهای اینترنتی از هر آنچه مصرف میکنیم خوراک مغزمان کتاب تا پوشش و ابزار و وسایل زندگی …
چه مسئلهای باعث شد به این موضوع فکر کنم و در موردش بنویسم؟ تلنگر زدن به خود.
هفته پیش به گوگل سر زدین؟
یک ماه اخیر چی؟
شاید هم باید پرسید، یک ساعت پیش چی؟
چی باعث شد به سمت گوگل بیای؟
در مورد چه موضوعی میخواستی بیشتر بدونی؟
یا در مورد چه موضوعی میخواستی مطمئن بشی؟
شاید یکی از دلایل جستجوی ما درگوگل حوزه تخصصی و دانشی است که داریم. اون حوزه باعث میشه به منابعی نیاز پیدا کنیم.
گاهی هم سرچهای ما منوط به حوزه تخصصی ما نمیشه. هر چیزی در زندگی میتونه موضوع جستجوی ما در گوگل باشه. هر آنچه در جهان فیزیک، واقعی و ذهنی وجود داره، در فضای نت و گوگل میتونیم دنبالش باشیم.
چرا بدختم. چرا بد شانسم. چگونه زندگی بهتری داشته باشم. مدل مو مدشده، ترندهای سال میلادی جدید، چگونه یک غرغرو را تحمل کنیم. چطور بهتر ارتباط برقرار کنم. خلاصه هر آنچه در ارتباط با احساسات انسانی، افکار و نیاز و تقاضای اوست.
هر موضوعی احساس و فکر ما را قلقلک دهد و سخنگوی یک نیاز و تقاضا در ما باشد، در گوگل قابل جستجوست. راستش گاهی اول حرفهامون را به گوگل میزنیم و بعد به خدا.
پرسشگری موجب آگاهی خواهد شد؛
شناخت نسبت به خود، در ادامه مکث و شاید برخورداری از میزانی استرس تا باز وارد جریان شویم، فریبی پرفایده که نتیجه پرسشگریست.
خب این که موضوعی(رابطه با گوگل) بدیهی هست. به احتمال زیاد شما هم ناخداگاه به همین مسئله به ظاهر بدیهی ذهنتون عکسالعمل نشون داد. شاید نوعی خودآزاری؛ تلنگری به خودمون بزنیم.
حین نوشتن در این باره، همزمان به ذهنم فشار میارم، دلیل جستجوهام چی بوده؟ واژهها و اصطلاحات مربوط به چه موضوعاتی بوده؟
اینکه در ذهنم چی میگذره یا چی میگذشته، اینکه ذهنم حول و حوش چه مسائل و موضوعاتی میچرخه و پر پر میزنه. اینها برام جالب بود. چون این موضوع در ابتدا چنین نمینمایاند. مجبور به جست و جو و گشتن در خودم شدم؛ شما چی؟ آیا ذهنتون درگیر این مسئله نشد؛ من چه چیزهایی در گوگل سرچ میکنم و به دنبال چه چیزی بوده و هستم؟
این سوژه محرک شناخت و آگاهی نسبت به خود میشه. اینکه سرمون رو بندازیم پایین و صبح رو شب کنیم و شب رو صبح، ما رو از آنچه مابین این زمانها سپری میشه جاهل میکنه. درسته زندهایم و درحال زندگی؛ اما حتی یه ماشین هم نیاز داره هر چند مدتی یه وارسی بشه. اینکه فقط کیلومتر بندازیم و حرکت، سبب اسقاطمون میشه و به تدریج موتورمون رو از کار میندازه.
شاید جادههایی که میریم مسیر حرکت ما نباشن. شاید موسیقی که گوش میدیم موسیقی این جاده نباشه. شاید در مسیر در حال حرکت، ابزاری که داریم تنها کولهمون رو سنگین کرده، اما چیزی که میبایست، همراهمون نیست.
هر جایی که ردپایی از ما باشه، میتونه یه کارنامه دستمون بده یا بهتره تصحیح کنم یه نقشه برای ادامه. دنبال چه موضعاتی بودم. اینکه زمان و ذهنم، درگیر چه مسائلی بود. آیا تا حدی از دغدغه یکسال دیگه یا ۶ ماه دیگه مطلعم.
فاصله گرفتن از خودمون، برگشتن و به عقب نگاه کردن منجر به آگاهی میشه. این چالش توام با پرسشگری در ذهن ما شکل میگیره.
دغدغه ذهنی من در دورهای، فلان واژهها و اصطلاحات بود؛ من با اون واژهها به چه چیزی میرسیدم؟ به دانش بیشتر؟ به انگیزه برای انجام فعالیتها؟ ارتباطات بهتر؟ به طعم دلپذیرتر غذا؟ وضعیت جسمی بهتر؟ آرامش؟
در ادامه پرسشها، آیا هنوز مشتاقم در مورد برخی از اون اصطلاحات و مفاهیم، دانش و آگاهی کسب کنم یا به نظرم خندهدار میاد؟
2 پاسخ
عالی بود واقعا ممنون که تجربه خودتون به اشتراک گذاشتید
من هم خیلی وقت ها برای فرار از درد تنهایی به سراغ حضرت گوگل میرم و همیشه بهترین ها نصیبم شده، اشن شدن با آدم های جدید و حرف های جدید
سلام جناب مهدی پور عزیز
ممنونم از اشتراک نظرت بله یکی از امکانها برای شنیدن حرفهای جدید و یا شکلگیری ارتباطات جدید جناب گوگل خان است.