۳گوش تغییر موفق|نگاهی به کتاب کلید را بزن

«تنها چیز ثابت دنیا تغییر است.»

تا پایان مطلب همراهم شوید، خدا را چه دیدید شاید تصمیم بگیرید کلید را بزنید.

آیا تا به امروز قصد ایجاد تغییری در خود و یا بطور کلی زندگی‌تان داشته‌اید؟ تغییری که در ایجاد آن موفق بوده‌اید. حتی تغییری که مدتی‌ست موی دماغ‌تان شده، فکر و ذهن‌تان را درگیر کرده بی‌آنکه کوچکترین نتیجه رضایت‌بخشی حاصل شده باشد.

اندیشیدن به تغییر خود شامل گذر از یک مرحله آبستنی است. در آغاز لازم است، جوانه پرسشی زده شود. این جوانه به واسطه‌ی اندیشیدن، تفکر نقاد و زیستن پرسش در افکارمان سبز می‌شود. اما پیش از آنچه؟ گمانم مشاهده‌گری است. شنیدن، توجه و تمرکز است. گه‌گاه نزدیک شدن و نگریستن به خود، احساسات و ادارک‌مان. از این رو من شروع اندیشیدن به خود مسئله “تغییر” را بدون در نظر گرفتن پسوندش، نتیجه یک گذار می‌بینم.

پس از این گذار ذهن دائم در تماس با افکاری با مضمون و محتوای این تغییر قرار می‌گیرد. ایجاد و زندگی خود این فرآیند بسته به اندازه تغییر و برای هر فرد متفاوت است.

کتاب کلید را بزن در نگاه اول کتابی نچسب می‌آمد. اما در خوانش دوم مطالب مهم و غیر مهم برایم واضح‌تر می‌نمود. آنچه این کتاب را بر خلاف نگاه اول برایم ارزشمند ساخت هم‌خوانی برخی تئوری‌ها با پدیداری بود که در فرآیند تغییر طی کرده بودم.

تغییری که موفق به ایجاد آن شده و یا قصد ایجاد آن در آینده را دارید در ذهن‌تان تداعی کنید. یادآوری این دغدغه‌ها و حتی تجربه موفق‌تان منجر به ادارک بهتر جریان خواهد شد. به این ترتیب فرآیند را با پدیدار خود مقایسه می‌کنید. ممکن است، غفلت از موردی نه چندان بزرگ و دشوار مانع کامیابی و حس خوشایند در شما گشته است.

همچو اکثر مواقع از خود می‌آغازم؛ تغییرات موفقم:

  1. کاهش وزن
  2. پیاده‌روی صبحگاهی
  3. مسواک زدن

و لیستی که احتمالن سال آینده به آن افزوده خواهد شد.

اگر آمده‌اید که از اول غرو لند کنید و بگویید مگر می‌شود با خواندن یک کتاب و تئوری و مدل تغییر مدنظرمان ایجاد شود، ابتدا بگویم کرده‌ایم و شده است. البته نه با این شدت و حدت. واضح و مبرم است که زیستن آنچه به آن آگاهیم تغییر را رقم می‌زند. دوم به قصد امانت‌داری در سخن، نیک است بدانید چیپ و دن نویسندگان کتاب مدعی نیستند روش ارائه دهنده آن‌ها منجر به ایجاد هر تغییری چه در سطح فردی و چه سازمانی می‌شود. بلکه آنها مدعی تسهیل این فرآیند هستند. آنها با ایجاد آگاهی و بصیرت، ارائه نمونه‌ها و مثال‌های واقعی گام بزرگی در متقاعدسازی خواننده انجام داده‌اند.

این مهم را هم بیافزایم که با خواندن و آگاهی ما در بخش آبستنی ایجاد تغییر هستیم.  همان‌گونه که در این کتاب هم ذکر شده است برای موفق بودن در فرآیند تغییر نیاز به یک رهبر تغییر داریم. من از هم اکنون در کنار شما هستم.

ابتدا از خود کلمه ‌“تغییر” بیاغازیم. این کلمه را در ترکیبات مختلف دیده و شنیده‌ایم.

 مدیریت تغییر برای مدیران،  تغییر فردی در جهت کمک به خود برای افراد، پند “تغییر جهان” برای فعالان.  در واقع همه تلاش‌های تغییر دارای یک وجه اشتراک می‌باشند.

برای آنکه هر چیزی تغییر کند، کسی باید کم‌کم به طور متفاوتی عمل کند.

 

حالا بیایید کمی ننه من غریبم بازی در بیاوریم. البته که به جا و به حق هم هست. اگر نبود که این همه دم از راه و روش‌های مختلف تغییر زده نمی‌شد. همه‌اش هم زیر سر مغزمان است.

ما در مقابل تغییر مقاومت داریم. حتی کوچکترین کار و رفتار روزمره‌مان. اما یک تناقض؛ با این حال به تغییرات بزرگ تن می‌دهیم. نه تنها تولد فرزندان، ازدواج و خانه‌های تازه، فن‌آوری. ما وظایف و تغییرات دشوار و ساده داریم.

 

در کتاب کلید را بزن نوشته‌ی چیپ هیث و دن هیث می‌خوانیم:

تغییرات موفق از الگوی مشترکی پیروی می‌کنند و برای آنها به رهبر تغییر نیاز دارند تا ۳ کار را به طور همزمان انجام دهد.

 

با ۳ نکته حیرت‌انگیز درباره‌ی تغییر آشنا شوید

۱٫ نخستین نکته‌ی غافلگیر کننده تغییر و آنچه مشکل افراد به نظر می‌رسد اغلب یک مشکل موقعیت است.

تغییر اندازه  ظرف غذا. استفاده از ظرف غذای کوچکتر به افرادی که قصد کاهش وزن دارند توصیه می‌شود.  مچ‌اندازی با اراده را کم  کرده و به مراحل بعدی و یا تغییرات دشوارتر موکول می‌کنیم.

اکنون فرض کنید قصد ترک و تغییر یک معتاد به مواد را داشته باشید. آیا صرف تغییر موقعیت او به کمپ منجر به تغییر او خواهد شد؟ مشکل موقعیت است و به این ترتیب مشکل حل میشه؟ تغییر موقعیت تنها مشکل نیست.

۲٫ برای آنکه رفتار افراد عوض شود، باید نه تنها بر محیط بلکه بر قلب و ذهن آنان تاثیر بگذارید. اما مشکل چیست؟ قلب و ذهن سرسختانه مخالفت می‌کنند.

مغز شما یک ذهنیت ندارد. بلکه شامل دو بخش است. نیمی از آن احساسی، و درد و لذت را حس‌ می‌کند. و نیمی منطقی که متفکر و خودآگاه است.

افلاطون: «ما در سرمان یک ارابه‌ران منطقی داریم که باید اسبی سرکش را مهار کند و احساسش را نگه دارد.  که به سختی با تازیانه و مصلحت انسان رام می‌شود.»

اقتصاد‌دان‌های رفتاری این دو سامانه را «برنامه‌ریز» و «انجام‌دهنده» نامیده‌اند.

جاناتان هاید در کتاب فرضیه خوشبختی این گونه توصیف می‌کند: نیمه‌ی احساسی ما همانند فیل است و نیمه‌ی منطقی ما مثل فیل‌سوار. فیل سوار که بر پشت فیل نشسته، افسار آن را در دست دارد و رهبر است. اما تسلط فیل‌سوار ناپایدار است. زیرا او در مقایسه با فیل جثه‌ی خیلی کوچکی دارد. هر زمان که فیل شش تنی و سوار کار با هم در مسیری که باید به پیش روند به توافق نرسند، فیل سوار بازنده است.

 موقعیت‌هایی که فیل‌مان بر فیل سوارمان غلبه کرده است:

  • خواب مانده‌ایم.
  • پرخوری کرده‎‌ایم.
  • برای ترک سیگار.
  • عصبانی شدیم و از کوره در رفته‌ایم، و حرفی زده‌ایم که پشیمان هستیم.
  • از محبت کردن سرباز زده‌ایم چون ترسیدیم.

حالا فرض گیریم که این یک قلم هم جور است. انگیزه وجود دارد اما زمانی که فیل‌سوار نداند که از چه مسیری برود، فیل دور خودش می‌چرخد.

۳٫ سومین نکته حیرت‌انگیز درباره‌ی تغییر آنچه مقاومت به نظر می‌رسد، اغلب فقدان روشنی و شفافیت موضوع است.

فرض بگیرید قصد دارید مردم را به تغدیه سالم‌تر تشویق کنید. چطور مردم را وادار می‌کنید که شیر کم چربی بنوشند. بررسی رفتار کمکی نخواهد کرد. لازم نیست رفتار نوشیدن را ترک کنند. رفتار خرید بایستی تغییر کند. بنابراین بخش مربوط به آگهی این ماده غذایی، اطلاعات میزان چربی را نشان می‌دهد. در مثال کتاب شش ماه بعد مشاهده شد که سهم بازار شیر پرچربی کاهش یافته است.

اگر شما می‌خواهید مردم تغییر کنند باید جهت را روشن کنید. اکنون می‌توانید اهمیت موضوع را درک کنید. فیل سوار همیشه نمی‌تواند به راحتی مسیر را مشخص کند. رفتار سالم‌تر داشتن، گزینه‌های نامحدودی دارد. گوشت کمتر، شیرین کننده مصنوعی.

تغیراتی که به فکر ایجاد آن بوده‌اید را به ذهن‌تان بیاورید. یا تغییری که برایتان مهم بوده و هنوز موفق به ایجاد آن نشده‌اید

با ویژگی‌های فیل و فیل‌سوار بیشتر آشنا شوید:

  • فیل بی‌حوصله است.
  • خواهان پاداش سریع به جای پاداش طولانی مدت است.
  • دلیل بسیاری از تغییرهای شکست خورده، فیل است.

در حالی که فرآیند تغییر موفق مستلزم فداکاری‌ها وچشم‌پوشی‌های کوتاه مدت برای پاداش‌های بلند مدت است. فیل سوار به سادگی نمی‌تواند فیل را برای مدت طولانی در مسیر نگه دارد.

و نقطه قوت فیل:

  • احساس جولانگاه فیل است. احساساتی همچو: عشق، شفقت، همدردی، وفاداری.
  • غریزه‌ای بسیار قوی برای این که فرزندتان از هر گونه آسیب محافظت کنید، فیل است.

لیکن برای تغیر موفق کسی که کارها را انجام می‌دهد، فیل‌سوار است. اگر تنها فیل‌سوار باشد، بدون انگیزه خواهید شد. اگر تنها فیل باشد، احساس بدون جهت‌یابی و اولویت خواهید داشت. فیل بی‌حوصله و فیل‌سواری که دور خودش می‌چرخد و گیج شده، تضمین کننده تغییر نیست.

 

مثلث تغییر موفق

به این مهم رسیدیم که توجه به هر دونیمه اهمیت دارد. آنچه من مثلث تغییر موفق نامیدم:

  • فیل‌سوار( بخش منطقی) را راهنمایی کنید.
  • به فیل(بخش غریزی) انگیزه بخشید.
  • مسیر را شکل دهید.

 

فیل سوار را راهنمایی کنید

نقاط روشن را بیابید

برای وقوع تغییر و راهنمایی باید به فیل سوار نشان دهید کجا برود. چگونه عمل کند و چه مقصدی را دنبال کند. از پرسش معجزه استفاده کنید.

پرسش معجزه؛ نشانه‌های ملموس وقوع معجزه را شناسایی کنید. اولین نشانه کوچکی که مشاهده می‌کنید چیست؟ برای پاسخ به این پرسش نیاز به مکث و تامل داریم. تصور کنید که مشکل برطرف شده و نشانه‌های خاص از پیشرفت درخشان را بدست می‌آورید.

آخرین باری که شما برای یکی دو ساعت معجزه‌ای کوچک حتی برای مدتی کوتاه مشاهده یا ادارک کرده‌اید، کی بوده؟

دقیقا چه کاری باید به طور متفاوتی انجام شود؟ با یافتن و پاسخ به این پرسش یکی از بنیادی‌ترین اسرار را فاش کرده‌اید.

فیل سوار ما اغلب در مواقعی که تمرکز بر راه حل نیاز دارد بر مشکل تمرکز می‌کند. بنابراین حواستان باشد، برای پیدا کردن نقاط روشن روی مشکل متمرکز نشوید. کدام انتخاب‌ شماست:

  • چه راه حلی موثر واقع شده و ما چگونه می‌توانیم آن را بیشتر از گذشته انجام دهیم.
  • چه اشتباهی سرزده و چگونه می‌توانیم آن را برطرف کنیم.

نسبت زمانی که صرف حل مشکلاتمان می‌کنیم به زمانی که صرف اندازه‌گیری موفقیت‌هایمان می‌کنیم چقدر است؟

قدری تامل کنید و جای خود را در پرسش اخیر بیابید. من بعد از خواندن این جمله غافلگیر شدم و خندیدیم. چون بسیار به حقیقت زندگی ما نزدیک است. لازم است ما از حل مشکل به روش باستان‌شناسی و کندوکاو عوامل زمینه‌ساز به سوی شناسایی نقاط روشن و زمینه‌ساز موفقیت برویم.

جرقه‌های موفقیت؛ این نقاط روشن می‌تواند عملیات را روشن کنند و این امید را ببخشد که تغییر ممکن است.

 

حرکات مهم را بنویسید

گزینه‌های بیشتری، حتی اگر از نوع خوب باشند، می‌توانند ما را منجمد کنند. و باعث شوند عقب نشینی کرده به طرحی ناتوان و نه چندان خوب  متمسک شویم، روشن استکه این رفتارمنطقی نیست. اما جزو ذات بشری است.

تصمیم ها جولانگاه فیل سوارند. به دلیل اینکه به نظارت دقیق و تسلط  بر خود نیاز دارند. قدرت فیل سوار را تحلیل می‌برند. هر چه گزینه‌های بیشتری به فیل‌سوار ارائه شود او خسته‌تر می‌شود. آیا تا حالا متوجه شده‌اید، خرید کردن خسته کننده‌تر از انواع دیگر فعالیت‌های سبک است؟

دلیل این خستگی انتخاب‌های زیادی‌ست که پیش رویتان قرار دارد.

کتاب شوآرتز به نام تعارض انتخاب آمده:

“موقعی که ما با گزینه‌های بیشتری مواجه می‌شویم از زیادی بار اینکار گیج و مردد می‌شویم. تا جایی که دیگر انتخاب راه رهایی نیست؛ ناتوان کننده بلکه ظالمانه است.”

زمانی که حرف از تغییر است پای انتخاب هم در میان است. تغییر انتخاب‌های تازه‌ای پیش رو قرار می‌دهد که تردید ایجاد می‌کند.

دشوارترین بخش تغییر، دقیقن در جزئیات می‌باشد.

ابهام دشمن تغییر است. لازمه‌ی هرتغیر موفق ترجمه‌ی اهداف ابهام آمیز و آغاز رفتارهایی مشخص است.

برای زدن کلید تغییر شما باید حرکات مهم را بنویسید.

منظور از نوشتن حرکات مهم همین است. تغییر لزومن نه در سطح تصمیمات بلکه بصورت عینی و رفتارهای مشخصی آغاز می‌شود. ابهامات را به اقدامات تبدیل کنید. بطور مثال چنانچه در جریان تغییر تصمیم گرفته‌اید فرد خلاقی باشید، خلاق‌تر بودن را به رفتارهایی مشخص وملموس بشکنید.

شفافیت مقاومت را از بین می‌برد.

 

به مقصد اشاره کنید

آنچه را می‌خواهید کارت پستال مقصد بنامید. تصویری زنده از آینده‌ی ایده‌آل و نزدیک به آنچه محتمل می‌باشد، نشان می‌دهد. تا این مرحله اهمیت دنبال کردن نقاط روشن را دیدیم. اما به یک پرسش اساسی پاسخ نداده‌ایم. در پایان به کجا برسیم؟ مقصد کجاست؟

یک مرحله پیش‌ می‌رویم،  اهداف دقیقی باشند و عمل آیا این کافیه؟

اهداف دقیق و عمل قابل اندازه‌گیری برای موقعیت‌های پایدار بهتر از موقعیت‌های تغییر هستند. چون بر این فرضیه سوارند که ارزشمند هستند. اهداف دقیق و قابل اندازه‌گیری و عملی به احساس پروبال می‌دهند. ولی آن را تولید نمی‌کنند.

کارت پستال‌های مقصد با یک تیر دو نشان می‌زنند.

آنها به فیل سوار نشان می‌دهند به کجا می‌رود و به فیل نشان می‌دهد چرا این سفر ارزشمند است. به دنبال شروع قدرتمند و پایانی قدرتمند باشید و حرکت کنید.

فیل سوار جهت را نشان می دهد. هم نقطه شروع و هم نقطه پایان را و حرکات مهم را بنویسید. و اعلام کنید. با توجه به اهمیت عدم ابهام تعیین مقصد اما توصیه می‌شود درگیر مشخص کردن ریزترین و جزئی‌ترین چیزها برای اطمینان از حرکت نمانیم. راستی یادم و یادتان باشد کل زندگی پیش‌بینی ناپذیر است.

 

 به فیل انگیزه دهید

احساس را پیدا کنید

در کتاب قلب تغییر، جان‌کوتر و دن کوهن تحقیقی انجام می‌دهند تا درک کنند چرا در سازمان‌های بزرگ تغییر رخ می‌دهد. تغییر رفتار در موقعیت‌های موفق بیشتر با برانگیختن احساسات مردم رخ می‌دهد. هنگامی تغییر اثر می‌کند که رهبران هم با فیل و هم با فیل‌سوار درون مردم صحبت کنند.

کوتر و کوهن می‌گویند: «بیشتر مردم فکر می‌کنند تغییر به این ترتیب رخ می‌دهد: بررسی کن -فکرکن و تغییر کن. تقریبن تلاش‌های موفق تغییر به ترتیب حس کن – تغییر کن هستند.»

در واقع به شما دلیلی ارائه بشود که حسی را در شما برانگیزد. زمانی که می‌خواهیم به فرد سیگاری که خود تا حدودی از خطرات سیگار آگاه است، آموزش دهیم سیگار ناسالم است. ما با فیل‌سوار حرف می‌زنیم در حالی که باید با فیل صحبت کنیم.

 

دانستن برای آغاز تغییر کافی نیست.

احساس است که فیل را بر می‌انگیزاند. در تلاش برای تغییر باید احساس را پیدا کنیم چه احساسی؟ خشم ، امید، ترس، اشتیاق، خوشبختی یا غافلگیری؟ حس ترس اضطراب و نابودی. ترس واقعن می‌تواند برانگیزاننده قدرتمندی باشد .احساسات منفی انگیزه بخش هستند.

مارتین سلیگمن روانشناس گفت: «اگر شما ریگی در کفش‌تان داشته باشید، آزارتان می‌دهد و درصدد رفع مشکل بر می‌آیید.- به لحاظی برداشتن ریگ در کفش‌هایتان همان کاری است که احساسات منفی می‌کند. تا اقدامات خاصی را ترک کند. زمانی که خشمگین هستید، مشت‌هایتان را گره می‌زنید و آماده رویارویی می‌شوید. پس به طور روزمره احساسات منفی به ما کم می‌کند از خطرات دوری کنیم و با مشکلات مواجه شویم.»

اگر شما به اقدامی سریع و خاص نیاز دارید احساسات منفی می‌تواند کمک کند.

اما موقعیتی که به خلاقیت و انعطاف‌پذیری و مهارت نیاز دارد کار نمی‌کند.

در مقاله‌ای با عنوان “احساسات مثبت چه فایده‌ای دارد؟” نوشته‌ی خانم باربارا فردریکسون که منجر به ظهور شاخه روانشاسی مثبت گرا گردید، از احساسات مثبت چنین گفتند:

 «احساسات مثبت یک معما هستند. بیشتر احساسات مثبت مثل اینکه از قیفی عبور می‌کنند و در نهایت بصورت لبخندی بیرون می‌آیند.»

زمانی که علاقمند هستیم می‌خواهیم درگیر شویم. چیزهای تازه بیاموزیم. تجارب تازه پیدا کنیم. عقاید نو را راحت‌تر می‌پذیریم. احساسات مثبت ما را به دنبال کردن اهداف بزرگ‌تر تشویق می‌کند. برای حل مشکلات بزرگتر ما باید به ذهن باز، خلاقیت و امید تشویق کنیم.

 تغییر را کوچک کنید

من خود یاری به نام “نظافت پنج دقیقه‌ای خانه” توسط مارلاسیلی در زمینه ساماندهی خانه‌ها که خود را بانوی پرنده می‌نامد. ساعت را روی ۵ دقیقه تنظیم کنید. سراغ بدترین و بهم ریخته ترین اتاق خانه‌تان بروید.

حیله‌ی فیل این است که فیل قبل از انجام کار بدون پاداش فوری نفرت دارد. باید به او اطمینان دهیم که کارش خیلی سخت نخواهد بود. تنها برای ۵ دقیقه.

آیا این ۵ دقیقه نظافت فایده‌ای دارد؟ واقعن نه. اما تنها شما را به حرکت وا می‌دارد. همین دشوارترین بخش است. آغاز یک کار ناخوشایند همیشه بدتر از ادامه آن است. سپس مشتاقید ادامه دهید.

اندازه گیری پیشرفت به سوی معجزه مهم است. بطور مثال در جلسات اول پرسید می‌شود: از ۰ تا ۱۰ به خودت چه نمره‌ای می‌دهی؟ اگر پاسخ ۲ باشد خب ۲۰ درصد راه را رفتی.

تشویق اهمیت دارد. زیرا فرد را به تحرک وامی‌دارد. از ۱ به ۲ و بعد از ۲ به ۳٫ این منجر به احساس اطمینان از پیشرفت در آینده می‌شود. به جای رسیدن به معجزه روی نمره ۳ صحبت می‌کنیم.

 به آدم‌ها اجازه رشد دهید

هنگامی که در حال مبارزه برای ایجاد یک تغییر هستید بخصوص تغییری که مستلزم هویتی تازه باشد، ناگزیری بایستی آماده حرکات دشوار باشیم. هر تلاشی که ممکن است در نهایت به موفقیت برسد، با شکست‌هایی نیز همراه خواهد بود. مسئله این است که فیل واقعن از شسکت خوردن متنفر است.

شکست غریزه‌ی گریز راتحریک می‌کند. چگونه فیل را برانگیخته نگه داریم؟

 شما باید انتظار شکست را بیافرینید. هم شکست در کل ماموریت و هم شکست‌هایی در مسیر. از این رو داشتن ذهنیت رشد، نقش مهمی در به ثمر رساندن و ایجاد تغییر موفق دارد.

خانم کارل دوک: «یک ذهنیت رشد فرد را تقریبن در هر کاری موفق‌تر می‌کند.»

مردم با ذهنیت رشد:

  • کش و قس می خورند.
  • خطر می‌پذیرند.
  • بازخورد می‌پذیرند.
  • دیدگاه طولانی مدت دارند.
  • در زندگی و شغل خود پیشرفت می‌کنند.

کار نیکو کردن از پر کردن است. تغییر پایدار سه قدم به جلو و دو قدم به عقب است.

ذهینت رشد؛ ضربه گیری در برابر ناامیدی و بدبینی به شمار می‌رود. افرادی که ذهنیت رشد دارند شکست را بخش طبیعی روند تغییر می‌دانند.

مردم تنها در صورتی پشتکار نشان می‌دهند که زمین خوردن را نشانه یادگیری و نه شکست بدانند. پس چنانچه نقش مربی برای فرد یا گروهی را داریم این طرز فکر را در آنها بپروریم.

 ۳٫ به مسیر شکل دهید

تغییر را کوچک کنید

برای پایدار نگاه داشتن تغییرات باید به فکر شکل دادن مسیر باشیم. معجزه این است که مقیاس به جای مقصد دور و نهایی بر پیروزی‌های کوچکی که در درسترس و قابل رویت می‌باشند تمرکز کنید. جمله‌ای که در کتاب به دلم نشست:

مربیان استادان کوچک کردن تغییر هستند؛ اهداف کوچک و قابل رویت.

چرا پیروزی‌های کوچک؟ از اهمیت کار می‌کاهد، کار بزرگی نیست. به این معنا که ترس از کار بزرگ مانع از انجام کوچک‌ترین اقدام‌ نخواهد شد. از طرفی به خود خواهیم گفت این حداقل را می‌توانم. این ذره ذره‌ها سطح مهارت‌های ادراک شده را بالا می‌برد.

هر پیروزی کوچکی انتخاب‌مان است؟ قطعن نه. پیروزی های کوچکی برگزینید که

  1. با معنا هستند
  2. در دسترس فوری هستند.

بیل پارسلز: «اگر هر دو را نتوانستید دومی را انتخاب کنید.»

دیوید آلن: «اهداف در درسترس یعنی از خود بخواهید به صورت دقیق و مشخص پاسخ این پرسش را بدهید” اقدام بعدی چیه؟”»

 

 مسیر را شکل دهید

محیط را عوض کنید

تصور کنید شخصی در خیابان جلوی شما ناگهان بپیچد. چه برداشت‌هایی دارید. برداشت اول اینکه چه آدم عوضی است. برداشت دوم اینکه نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده که او اینقدر شتاب‌زده است. عموم مردم برداشت اول را دارند.

آیا رانندگی دیوانه‌وار شما آن روز نشانه دهنده شخصیت واقعی شما بوده است؟ از بیخ و بن آدم فلانی هستید. یا برخواسته از موقعیت نامناسب‌تان.

طبق تحقیق یک رواشناس مردم در کل تمایل دارند نیروهای موقعیت را که به رفتار دیگران شکل می‌بخشد نادیده بگیرند. تمایل عمیق و ریشه دار را “نسبت دادن اشتباه” تمایل به اشتباه نسبت دادن رفتار به آنچه هستند نه موقعیتی که در آن هستند.

آنچه مشکل شخصیتی به نظر می‌رسد اغلب موقعی که محیط را عوض می‌کنید اصلاح شدنی است. تغیرات ساده در مسیر می‌تواند به تغیرات چشمگیر در رفتار منجر شود.

 

عاداتی را ایجاد کنید

چرا عادت‌ها اینقدر مهم هستند؟ در اصل هدایت خودکار رفتار هستند. رفتارهای خوب بسیاری اتفاق می ‌افتد بدون اینکه مسئولیتی متوجه فیل‌سوار شود. همان سیستم هوشمند تطبیق‌پذیر مغز ما. مهار فیل‌سوار خسته کننده است. گاهی برای تغییر خود و دیگران باید عادتی را تغییر دهیم. تغییرات کوچکی در محیط تفاوت بزرگی ایجاد می‌کنند. تغییر عادت همیشه محیطی نیست ذهنی هم هست.

مثلن محیط را چگونه تغییر دهم که مجبور شوم یادبگیرم با پیانو آهنگی بزنم؟

محرک‌های عمل دربرانگیختن عمل کاملا موثر هستند. کی و کجا می‌خواهم این گزارش را بنویسم. آنچه در مدرسه نویسندگی با عنوان گاه‌شمار انجام می‌شود.

با تجسم مکان و زمان احتمال انجام کار بالا می‌رود؟ بله و نه. اهمیت محرک‌های عمل در این موضوع است که تصمیم را بر دوش شخص می‌گذارد. همچنین با این راهبرد چنانچه درگیر روزمرگی شویم، بهتر به یاد خواهیم آورد.

چگونه عاداتی را خلق کنید که از تغییر موردنظر حمایت کند:

عادت باید به پیشرفت ماموریت بیانجامد. یادگیری عادت را باید نسبتن آسان نمود. چنانچه سخت و دشوار باشد تازه مشکلِ تغییر جداگانه‌ای بوجود می‌آوریم. به طور مثال برای ورزش کردن، عادت رفتن به سالن بدنسازی را خلق کنید. قبل از خواب لباس‌های ورزشی را در گوشه‌ای قرار دهید. می‌توانید از دوستی درخواست کنید هنگام رفتن به سالن به دنبال شما بیاید.

جماعت را هدایت کنید

انجام رفتارهای درست کمی آسان‌تر

انجام رفتارهای اشتباه کمی سخت‌تر

آنتن اجتماعی ما به شدت حساس و قوی است. می‌توان از همین ویژگی در سازمان‌های یا گروه‌ها سوءاستعمال کرد. شما کارهایی را انجام می‌دهید زیرا دوستان‌تان را می‌بینید که آن‌ها کارها را انجام می‌دهند. آنچه می‌خواهید به شکل فرهنگی در سازمان‌تان در بیاید به این روش به تدریج ایجاد کنید.

یافته‌ای حیرت‌انگیز: «چاقی مسری است. موقعی که شخصی چاق است احتمال انکه دوستان نزدیک آن شخص هم چاق شوند ۳ برابر است.»

در نهایت

به تغییر تداوم بخشید.

سفری طولانی با قدم اول آغاز می‌شود.

قدم اول یک سفر طولانی را تضمین نمی‌کند.

چگونه به قدم‌های بعدی تداوم بخشید؟ قدردانی از قدم اول.

دیدگاه روشنی از مقصد داشته باشید.

تغییر یک رویداد نیست؛ یک روند است.

شما کلید چه تغییری را خواهید زد؟

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط