باور کنین منظور من این نبود؛
نیت و معنا
سناریو۱:
آنچه گفته میشود
- رانندگی کنم؟
منظور چه بوده است؟
- من می خواهم رانندگی کنم.
- شما میخواهید رانندگی کنید یا من؟
- من کاملاً آماده پیشنهاد در مورد اینکه چه کسی قرار است رانندگی کند، هستم.
- شما رانندگی میکنید؟ من واقعاً نمی خواهم رانندگی کنم.
سناریو۲:
آنچه گفته میشود:
- میخواهم امروز کمی زودتر بروم، شما مشکلی ندارین؟
شاید شما واقعن نگران باشید که ممکن است برای همکارتان این موضوع راحت نباشد.
با این حال همکارتان ممکن است بشنود: «من میروم، چه برای شما خوب باشد چه بد و در صورت نیاز باید تا دیروقت اینجا بمانید.»
منظور چه بوده است:
- برایت مهم نیست که من زودتر بروم، نه؟
- من زودتر می روم حتی اگر برای شما ناخوشایند باشد؟
- اگر کمی زودتر بروم مشکلی ندارید؟
- من واقعاً دوست دارم زودتر بروم، اما اگر برای شما ناخوشایند باشد این کار را نمی کنم.
به خطر فرضیات توجه کنید. چندین مرتبه احتمال چنین سوبرداشتهایی در مکالمات ممکن است رخ دهد؟ چه تاثیرات و پیامدهایی دارد؟
از نیت و معنا تا مهارتهای نرم
از یک چیز شروع شد. یک جمله. باورتان میشود. شاید هم بشود. تا به حال شده در محل کار یا خیابان یا هر مکان عمومیتر شاهد درگیری باشید. جملاتی که در میان ازدحام رد و بدل میشود از این جنس هست: واقعن همین بود. سر یک کلمه؟ این همه بحث به خاطر یه جمله؟
جهت جلوگیری از خلط مبحث بهتر است که در اینباره موضوعی را یادآور شوم. اکثرن هم نظریم که صرفن تعداد کم واژه از اهمیت معنا نمیکاهد چه بسا گاه بیان یک واژه به قدر نوشتاری موثر افتد. همچنین در مقابل گاهی سالادی از کلمات مفهوم شایسته و مدنظر گوینده را انتقال نداده و در جای درست ننشیند.
بنابراین در اینجا صحبت از مهارتی است که مدیران و رهبران را در وضعیتهایی که تحت فشار هستند یاری میرساند. به علاوه کسب چنین مهارتهایی بازدارنده وضعیت فیزیکی و ذهنی ناخوشایند خواهد شد. مدیر توانمند و آشنا به چنین مهارتهایی در روابط خود چه پستهای بالایی سازمان و چه حیطه تحت سرپرستیاش تسهیلگری مقتدر خواهد بود.
از بار روانی پس از آن نیز در امان خواهند بود. این موضوع به خصوص برای افرادی که نسبت به دیگران بیشتر درگیر احساسات هستند پیش خواهد آمد. آگاهی و توانمندسازی مدیران و رهبران تاثیرات مستقیم و غیر مستقیمی بر سیستم کسب و کار خواهد داشت.
به سوژه اصلی نوشته باز میگردیم.
در این نوشته انچه مدنظر است نگاهی بهارانه و گشوده به مهارتهایی در کسب و کار است که چنین تجمعات و حتی سوتفاهمها را کاهش دهد. از آن جهت بهارانه و گشوده چون چنین مهارتهای مهمی در سازمانها کمتر جدی گرفته شده است.
به خطر فرضیات اشاره شد، اما یکی از زمینههای کلیدی ارتباط، بهویژه برای مدیر درنقش رهبر، نحوه بیان است. اغلب نحوه بیان تعیین میکند که آیا پاسخ فوری فرد شنونده خصمانه است یا پذیرا و گشوده.
کاوشی که در زمانی کوتاه رخ میدهد چندین خروجی را از نیت ما بر مغز و ذهن فرد مقابل مینشاند. شفافیت در کلام و صداقت در بیان ابتدا منجر به آگاهی شخص گوینده خواهد شد. گاهی به دلایلی سخن خود را در لفافه میگوییم. انتظار داریم شنونده آنچه خود نمیدانیم، به خوبی متوجه شود. لیکن اغلب بصورت ناآگاهانه شاهد اختلاف معنا و نیت هستیم. به هر روی رعایت این نکته منجر به افزایش مهارت ارتباطی خواهد شد.
این مهارت به ویژه در کیفیت ارتباطات مدیران میانی سازمانها اثرگذار است. بنابراین شایسته است مدیر در نقش رهبر و یا هدایت کننده تیم در سازمان بر مکالمات و گفتگوها بیش از سایر افراد دقتنظر و وسواس داشته باشد. همچنین صادق و شفاف باشد.
صرفن شاید نیت شما از بیان یک جمله، چیزی نباشد که فرد روبرو برداشت کرده بلکه مفهومیست که شنونده صحبت شما به عنوان معنای موردنظر شما دریافت کرده است.
آگاهی از اینکه من به عنوان گوینده چه احساساتی دارم. سپس توجه به نیازی که این حس را در من ایجاد کرده است اهمیت دارد. درمرحله بعد تبدیل هنرمندانه این احساسات و نیاز به بیان بصورتی که واقعن تلاش شود تا هر آنچه مقصود بوده دریافت شود. به مقالهای با عنوان “هر کجا بیشتر از یک نفر باشد” بروید.
کسب مهارتهای نرم برای مدیران و رهبران به چند دلیل حائز اهمیت است.
افراد داری پستهای مدیریتی در سازمان و شرکتها ارتباطات گستردهای دارند. مدیران میانی از طرفی درگیر ارتباط با پستهای بالاتر هستند و از طرفی با نیروی کار تحت مسئولیتشان درگیر دغدغه و چالش هستند.
همچنین آنچه واضح و مبراست تاثیر و اهمیت سرمایههای سازمانی در پیشبرد اهداف و کسب سود سازمانی است. تغییر ارزشها و مفاهیم مهم زندگی دیگر منتظر گذر سده و دههها نیست. بلکه سالانه و ماهانه در حال وقوع است. سرعت این تغییرات این مهم را به سازمانهای پیشرو و توسعه محور گوشزد میکند.
فاکتورهایی که پیش از این به ذهنمان خطور هم نمیکرد، البته هنوز برخی از سازمانها نوعی اتلاف وقت مدرن و هزینه بیجا و سوسول بازی میبینند. همین چند وقت پیش مقالهای در بیزینس هاروارد با موضوع تاثیر نحوه برخورد و تعاملات محل کار کارمند بر ارتباطات والد فرزندی و آینده فرزندان مطالعه کردم.
مهارتهایی که هم در شالوده سازمان تاثیرگذار است و هم بر زندگی شخصی و خانوادگی انسانها. ماژولی تا این حد مهم و تاثیر گذار را چگونه فاکتور بگیریم؟
من واقعن از این رابطه علت و معلولی مبهوت ماندم. سالها شنیدیم که قبل از ورود به خانه انچه در محل کار بر شما گذشته را پشت در بگذارید و وارد خانه شوید. واقعن به همین راحتی مغز ما با این موضوع کنار میآید؟
واقعیت این است که حتی کسب مهارت نیز به طور قطع نمیتواند مدعی این مرزبندی دقیق شود. لافزدنی بیش نیست. اما در پیچیدگیهای زندگی امروزی کسب چنین مهارتهایی لازم است تا بخشی از چالشهای زندگی فرد را تسهیل و قابل کنترل کند. همچنین منجر به سبک زندگی سالمتری در زندگی مدیران شود.
از این رو نگاه بلند مدت با در نظرگرفتن ارزشهایی چون فرهنگ سازمانی و توسعه شایستگیها میطلبد تا به کوچکترین اقدامها اعتبار دهیم و در تله کمالگرایی گرفتار نشویم.
بنابراین جهت دسترسی به اهدافی چون ایجاد فرهنگ سازمانی ارزشمند و توسعه سازمان و نگاهی تمامیت محور به انسان، بکارگیری چنین آموزشهایی را در سازمانها نسبت به قبل ضرورت بخشیده است. یک کوچ رهبری یا اجرایی در شکلگیری این فرایند موثر خواهد بود.
آخرین نظرات: