کرم جوان کننده

  • خندیدن حین نوشتن و دور شدن از افسردگی.
  • نوشتن از دغدغه و مسئلهای که ذهنمان را مشغول کرده.
  • نوشتن از یادگیری‌ها

 

خندیدن حین نوشتن و دور شدن از افسردگی

برگشتم به خانه. خانه در سکوت بود و منتظر من. خانه تنها بود. اما خانه مرا دوست داشت. مدتی‌ست بیشتر، همدم خانه شده‌ام. اوایل با هم سرسازش نداشتیم. مدتی‌ست باهم می‌سازیم و می‌زییم. هر کدام ساز خود را. قدری اما، نُتهایمان با هم هماهنگ شده. من خانه‌نشین نیستم، بِسان آدمی علاف و سرگردان که خراب شود بر سر شخص، اشخاص یا خانه‌ای. من دوست خانه‌ام. در خانه بخار کتری را راه می‌اندازم. بوی هل و عطر دارچین را. رخصت نمی‌دهم تنها باشد. خانه و خلوتش همدم است.

این چند جمله را بعد از بردن پسرم به مدرسه و بازگشتن به خانه نوشتم.

امتیاز و نمر‌ه‌ای از کیفیت آن مدنظرم نیست. چیزی که به من بخشید حال خوبی بود که آن روز حس کردم. هر بار می‌خوانم همان روز در ذهنم تداعی می‌شود.

بدون فکر به هیچ چهارچوبی بنویسید. درِ دهان واژه‌هایمان را نگیریم و

بدون ترس از قضاوت بنویسیم. خوب‌ها را سوا نکنیم. بریزیم وسط آنچه در ذهن‌مان است. نوشتن از نظر ما یعنی: بنشینیم جایی به بعضی واژه‌ها بله و به بعضی نه بگوییم.

هر روز یک کلمه را انتخاب کنیم و بنویسیم.

این باعث می‌شود آن واژه و اقدامات مربوط به آن در سطح ذهنمانن بالا بیاد. این کلمه سبب زنده شدن برخی معانی در ذهنمان خواهد شد. توجه و تمرکزمان را در لحظاتی

خودآگاهی و حضور در لحظه را بهواسطه این کلمه درلحظاتی بصورت محسوس خواهیم داشت. عامل و انگیزاننده ما در ایجاد یک موقعیت مطلوب می‌شود. موقعیتی که در شرایط عادی شاید از دست می‌رفت و به آن پرداخته نمی‌شد. موقعیتی که در توسعه شغلی و حرکت به سمت هدف کلی زندگیمان تاثیرگذار است. تعهد و مسئولیت‌پذیری را پررنگ می‌سازد. شاید یک روز واژه مورد نظر لبخند باشد. اشتیاق، الهام بخشی، طبیعت، سرآمد، چابک و یا هر واژه دیگر. می‌بینید. متوجه بازی این واژه‌ها با ذهنتان هستید؟ هر کدام از این کلمه‌ها گوشه‌ای از مغز ما را دست‌کاری می‌کنند. بنابراین به همین نحو می‌توانید آنچه نیازمند احیا مراقبه و یا حتی خلق است، با این واژه‌ها بیافرینید و خودتان بازیگر آن در صحنه زندگی باشید.

 

روش پیشنهادی دیگر انتخاب کلماتی جداگانه برای هر روز هفته است. مدتی‌ست این روش را از قلم انداخته‌ام، با اینکه به کارآمدی آن اطمینان دارم. در پایان هفته بازنگری تاثیر آن در عملکرد و یا سنجش آن با معیار اثربخشی خودمان این روند را در ادامه کارآمد و پالایش می‌کند.

 

به عنوان مثال کلمات انتخابی برای روزهای هفته

شنبه: اولویت

یکشنبه: خودخواهی

دوشنبه: تمرین

سه‌شنبه: نتیجه

چهارشنبه: تمرکز

پنجشنبه: استمرار

جمعه: بازبینی

 

و لیست دیگر

شنبه: لبخند

یکشنبه: اقدام

دوشنبه: آرامش

سه‌شنبه: هدف

چهارشنبه: غرزدن

پنجشنبه: انگیزه

جمعه: امید

این کلمات می‌تواند در جهت توسعه فردی باشد یا این که حس و حال خوبی به ما بدهد. لیست انتخابی شخصی و خودتان را بسازید.

 

فهرست کلماتی که دوست داریم و نداریم

فهرست کلماتی که دوست دارم

رنج، لبخند، زندگی، چایی، بیابان، نسیم، پرسش، عشق، شادی، کوه ،بامداد، نگاه، موسیقی، شوق، اولویت، استمرار، قهوه، ماگ

فهرست کلماتی که دوست ندارم

شرمنده، نمی‌توانم، مغرور، بنده، اینجانب، رسیدگی میشه، باشه باشه، دارم گوش میدم ،به درک، مرسی، آخرش چی.

رهایی و درگیر نشدن برای انتخاب یا خوب و بد و نداشتن هیچ معیاری و برونریزی در نهایت به این ما رهایی می‌بخشد. لحظاتی نبودن. نگرانی‌ها و همه جهان را کنار می‌زنیم.

ممکن است ماموریت واژه‌ای، تنها تغییر نگاه ما به یک مسئله باشد. مغزتان درد آمده. با دختر نوجوانتان به تیپ‌وتاپ هم زده‌اید. و احتمالن با همسرتان یا همکار و شاید مدیرتان.

مداد را بردارید. از لیوان آب روی میزکارتان بنویسید تا دوردستها. هر چه در لحظه به ذهن‌تان می‌رسد به کاغذ بسپارید. اجازه دهید جسم، بدن و روانتان به تدریج تهی و خالی شود. شانه‌هایتان را سبک کنید. دست‌ها، قفسه سینه، همه و همه را با خاطری آرام و آسوده به قلم و کاغذ بسپارید. انگار که هزارتوی ذهنتان را بارانی بهاری شسته و رُفته. کمی بعد، خنکی را حس می‌کنید.

حالا اوضاع آرام‌تر از لحظاتی پیش است. به بدن و ذهنتان آگاهید. لطفن هنوز همدلی با خود را ادامه دهید. بسته به محیط، موقعیت و امکانی که دارید و البته مدنظر داشتن طبع‌تان همراه خود شوید.

می‌توانید خودتان را به لبخند یا تبسمی، دمنوش، قدری آب خنک مزه‌دار شده با لیمو یا فنجانی قهوه دعوت کنید. ارزشش را دارد. این کار موجب کنترل هیجانی در ما می‌شود و قطعن در عملکردمان بی‌تاثیر نیست. اجازه دهید در لحظه‌ای مناسب از خود جدا شوید.

 

همین حالا مداد و کاغذ روی میزتان را بردارید: ساعت، تلفن، عود، خنکی، پنجره، بخار، آبی، آسمان، ابر، زمین، اتوبان، سفر، لبخند، سیخ، کوبیده ،نکوبیده، فریاد، سیم، گل، مبل، پایه، نفس، آه،

 

گاهی به شکل یک سرگرمی سراغش بیایید.

 

کدام روز از هفته بیشتر برایتان خوشایند است؟

نوشتن در مورد روزی از هفته که بیشتر دوست دارید، لذت بخش است.

حین نوشتن حس خوبی به منتقل می‌شود. از کجا؟ مشغول نشوتن شوید. با این پرسش بیاغازید. این حس از کجا می‌آید؟ پاسخ دهید. بی‌آنکه منتقد درونی‌تان شما درگیر بازی خوب و بد یا درست و نادرست کند. مثلن چرا روز چهارشنبه؟ یا یکشنبه؟

چی شد که این روز را انتخاب کردم؟ این روز به من چه چیز یا چیزهای خوشایندی می‌بخشد؟

در دروه‌های مختلف سنی و زمانی امکان و احتمال تغییر روز محبوبمان است. چون نیازها، ارزش‌ها، باورها، اولویت‌هایمان متفاوت می‌شود.

پنج‌شنبه روز محبوبم است. شور و شوق بیشتری نسبت به روزهای دیگر دارم. شاید چون بیشتر می‌بینم. بیشتر می‌شنوم. ارتباطات بیشتری دارم. امکان تجربه فضاهای جدید را دارم. امید به روز جمعه هم نسیم خوشی‌ست که بر خستگی‌هایم می‌وزد.

با نوشتن خودتان را سوژه کنید و بخندید.

 

نوشتن از دغدغه و مسئله‌ای که ذهنمان را مشغول کرده

فکری در سرم چرخ می‌زند. به همان اندازه تلاش و سمجاتم ناکام می‌مانم. به سمتی پرتابش کردم. گمان می‌کنم بهتر است با فکر دیگری تعویض شود. اما قوی‌تر باز می‌گردد.

دستم آنقدر بلند نیست تا به آن برسد و نابود و ناپدیدش کنم. تمام تنم را می‌سوزاند. حسی که زبان دارد. زبانش را می‌فهمم، می‌گوید دیگر نمی‌توانی. همین هفته‌ی پیش بود.

به کلمه‌ای که در ویترین نشانده بودم نگریستم. کلمه‌ای که به عنوان کلمه سال برگزیدم.

آیا من تنها در حال کُشتی گرفتن با این افکار هستم؟ مسلما نه. شاید همزمان با من یا دقایقی پیش‌تر یا بعدتر، انسان‌های دیگری به این دام افتاده‌اند.

در حالی‌که در میدان نبرد با افکارم بودم، از خود پرسیدم:

چقدر از وجودت، از لحظات زندگی‌ات را قربانی این درگیریهای درونی می‌کنی؟

 

گاهی موضوع یا دغدغه‌ای که فکرمان را به خود مشغول کرده، آنقدرها که به نظر می‌رسد و دست و پاگیرمان شده، پیچیده نیست. نوشتن، ابتدا نه با نیت باز شدن گره‌ای ذهنی، تنها با اندیشه نوشتن و بدون هیچ دستاورد و نتیجه خاصی آنچه نیاز داریم به ما خواهد بخشید. شاید بیشتر اشفتگی ذهنی ناشی از ترس و استرس باشد. گاهی فاجعه انگاری ساخته و پرداخته این اداراکات و هیجانات مختوم به چند جمله می‌شود. پس از نوشتن همین چند جمله و آوردن روی کاغذ از کوچکی و حتی بی‌اهمیتی مسئله تعجب می‌کنیم.

نوشتن تسهیل کننده، مسکن و درمانگر است. به سبب آرامش خاطر، کاهش استرس و اضطراب برای عملکرد بهتر موثر است.

یکی از دوستانم چند روز پیش دغدغه‌ای در مورد ژورنال‌نویسی روزانه‌اش گفت. گفت تکراری بود.

نوشتن تکرارها را به ما نشان می‌دهد. به طور مثال مدتی هر روز صبح کارهای روز قبل را در قالب رخدادهای دیروز می‌نوشتم. الگویی یافتم. همچنین دوستانم متوجه این الگو شده بودند. کارها و دغدغه‌های تکراری یافتم. تفکر نقادانه و پرسش‌هایی پیرامون این الگوهای تکراری به ما کمک خواهد کرد تا جایی برای افزودن عادت‌های جدید بیابیم. همچنین با نوشتن از خودمان در قالب سوم شخص به عنوان ناظری بیرونی خود را مشاهده می‌کنیم. دسترسی بیشتری به خودمان خواهیم داشت.

دغدغه‌های جای خوش کرده در زندگی و ذهنمان را مییبابیم. اینکه موضوعی مکرر در دوره‌ای از زمان سبب کاهش انرژی روانی و جسمی‌مان شود اذیت کننده است. بنابراین نوشتن از آن چراغ چشمک زنی‌ست که نشان می‌دهد مسئله هنوز به قوت خود باقی‌ست. چه افرادی می‌توانند در حل این مسئله به ما کمک کنند. تا کنون چه اقداماتی در رابطه با آن انجام داده‌ایم؟ کدام اقدامات تا حدودی پیامد و نتایج مطلوبی داشته است؟ پیش از این موارد مشابهی بوده که در حل آن موفق عمل کرده‌ایم؟ پرسش‌هایی از این دست به ما زاویه دید بهتری خواهد داد.

چاره اندیشی و حل مسئله یافتن راهکاری جهت حل مسئله و نه پنهان کردن و زیر فرش دادن مسئله به معنای خالی شدن آن در مغز ما نیست.

شاید برخی افراد به همین خاطر از نوشتن فاصله می‌گیرند. خودم هم از این جریان دور نبودم. پیش می‌آمد که صفحات صبحگاهی‌ام مدت‌ها با احساساتی مشابه، نامطلوب و با شکوه و شکایت از زمین و زمان آغاز و سیاه می‌گشت. نوشتن و به ویژه نوشتن روزانه و از خود که در این رشته مطالب مدنظرم است، همواره چیزها و مناظر خوب را مقابلمان

روی کاغذ نمی‎نشاند. بلکه تلخی‌ها، رنج‌ها و ناراحتی‌ها را هم می‌بینیم.

گاهی هم تکرارش خسته کننده و روزها و روزها تکرار میشود.

نوشتن تنها بخشی از زندگی را جدا نمی‌سازد. صادق است. دروغ نمی‌گوید. نوشتن بودن است و بودن همه چیز. رنج و شادی، غم و خوشحالی، تلخی و شیرینی، شکست و موفقیت. با نوشتن سنتز میان آنها را می‌یابیم. نوشتن به ما استراتژی می‌دهد. استراتژی یافتن سنتزی در میان تز و آنتی‌تزهایمان و پارادوکس‌های زندگی.

مطلب دیگر این است، زمانی که می‌نویسم دغدغه‌هایمان از آبکش رد

خب حالا می‌توانیم انتخاب کنیم. طرز فکر “رو به رشد” یا “همین که هست”.

در مورد دغدغه‌های هفته گذشته بنویسید.

مسائلی که هم‌اکنون ذهنتان را مشغول کرده است.

کار مهمی که از انجام آن انکار دارید. مدام به تعویق می‌اندازید، در صورتی که ضرورت دارد.

برچسبهای منفی که امروز به خود یا دیگری زده‌اید؟ و نوشتن در مورد آن. به طور مثال تنبل، اهمال‌کار.

در لابه‌لای جملات موضوعاتی خواهیم دید که خارج از کنترل ماست، بنابراین نیازی به تحمل فشار و رنج ناشی از آن نیست.

نوشتن از یادگیری‌ها

نوشتن چیزهایی که یاد گرفتید، در طراوت، شادابی و حس رضایتمندی ما اثربخش است.  تاثیر می‌پذیرند. موثر است.

ما با نوشتن آموخته‌هایمان طراوت، شادابی و رضایتمندی را احساس خواهیم کرد. البته که نوشتن یادگیری‌ها شکلی از آموختن است.

به نظرم یادگیرنده بودن و حضور در مسیر یادگیری عامل مستقیم در ارتباط با جوان ماندن است. یادگیرنده بودن در خود حرکت دارد. حرکت باعث ارتباطات جدید و ساخت سلول‌های تازه خواهد شد.

 

یادگیری در اینجا هر آنچه است که شوق آموختنش را داریم. تصویر خودتان در حال طراحی یا نواختن باعث می‌شود در پوست خود نگنجید. آشپزی یا خوشنویسی. هر آنچه نسبت به آن شوق یادگیری داشته باشیم، می‌تواند موضوع ما باشد. بکوشیم هر روز یک نکته بیاموزیم یا آموخته‌های قبلی را مرور کنیم و بنویسیم.

گاهی یک جمله است. یک بیت شعر، یک حکایت، رفتار تحسین برانگیز. شخصی یا حتی رفتاری که ما را به اصلاح وامی‌دارد. نوشتن با عنوان آنچه امروز یادگرفتم ما را به سمت جلو می‌راند. مانع راکد ماندن خواهد شد.

با نوشتن آنها باورها، عقاید و ارزشهایمان بازبینی و بازنگری می‌گردد. و مهمتر از همه

آینده را به سطل زباله تبدیل نمی‌کنیم.

 

برای رزرو جلسه آشنایی کوچینگ (رایگان)

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط