۱۴۰۳/۲/۸

زندگی باغ تماشای خداست

Good morning/night

به امروزش نگریست. از ذهنش گذشت. خسته بود. همزمان چند کار انجام داده بود. شب بود. بالشتِ زیر سرش خیس بود از احساس نارضایتی. نارضایتی و سرزنشگری. با وجود این همه خستگی؟ یا شاید مشغولیت.

در کتاب کوچینگ خود جمله‌ی دلنشین و درگیرکننده‌ای خواندم.

«ما مشغولیت را با پیشرفت اشتباه گرفته‌ایم.»

چه بسا درحال بازی هستیم نه واقعن در حال انجام کار واقعی و اثرگذار در اهداف‌مان. حساب کتاب که باشد، متوجه میزان بدهی و هزینه‌هایمان می‌شویم. زمان و انرژی‌ روزانه‌مان بابت رونمایی از چه نسخه‌ای در آینده نزدیک یا دورمان صرف می‌شود؟

حذف و تیشه به ریشه برخی کارها زدن در دنیای شلوغ و پرازدحام و پرگروه و پرپیام و پررسانه امروز دشوار و سخت است. اگر می‌گویید نه، به دوره‌های خریده شده، لیست اقدامات روزانه، گروه‌‌های تلگرامی عضو شده، کلاس‌های آموزشی و ورزشی و فرهنگی ثبت نام شده‌تان، کتاب‌های نخوانده در قفسه بیندیشید.

برای اغلب ما جمع و ضرب همواره راحت‌تر بوده و هست. «بیا توام بیا. از سَر این یکی نمی‌توانم بگذرم. این آخریشه.»

 واژه‌ها و جملاتی همچو  “نه” و “فعلن نمی‌توانم”، “نیاز به کمی فکر دارم” به دکمه‌هایی خاک خورده در مغزمان بدل شده‌اند. چون با آنها نه در افکار، نه در کلام و نه در رفتارمان کار نکرده‌ایم.

با این تفاسیر فردا یکی از کارهای کم‌اهمیت و غیر ضروری را به نفع آینده نزدیک یا دور مطلوبمان کنار بگذاریم.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط