۱۴۰۳/۱/۲۲

ما ساختمان‌های خود را می‌سازیم و سپس

آن ساختمان‌ها به زندگی ما شکل می‌دهند.

 وینستون چرچیل

Good morning/night

خلاصه‌ آنچه از کتاب عادت مربیگری آموختم را بصورت خلاصه در دفتری می‌نویسم. نزدیک ظهر هوا پس می‌شود. هوای خانه و هوای من.

هوا که پس می‌شود باید پناه گرفت. نمی‌دانم. فکر می‌کنم در لحظه باید تصمیم گرفت. از پیش پاسخ دادن به نظر عاقلانه نیست. تنها نکته‌اش این است این هوا ما را از جریان اصلی بودنمان دور نسازد.

کارگاه نوشتن امروز را شرکت نکردم. دلتنگ محرک‌های نوشتن کارگاهم. حس و حال شنیدن بخش‌هایی از برخی کتاب‌های منتخب استاد، لحظات نابی برایمان می‌سازد. قریب به ۲ سال است، هر جمعه تجربه‌اش می‌کنم.

بیمارش شده‌ام.  هر جمعه بعدازظهر، تقریبن پاتوق‌ام آنجاست. هر زمان گم شوم، اینجا خودم را می‌یابم. نیک در خاطرم مانده است. اینجا، آغاز یافتن خودم بود. پس بی‌جهت نیست، یافتن و اکتشاف در مکان و زمانی‌ برایم مهیا می‌گردد که جرقه‌های نوشتن در کار باشد.

علی‌رغم میل تنوع‌طلبم دو سال است که پابه‌پای کارگاه هستم. جمعه‌ها هر جا که باشم خودم را پای کارگاه نوشتن می‌رسانم.

بگذریم که امروز به هر دلیلی این توفیق را نداشتم. توفیق؟ این تفسیر و حس و حال برای برخی نامفهوم، ناآشنا و سبب شگفتی‌ست. برای خودم هم. حالا که صابونش به تنم خورده، آگاهم  که نباشم چه لحظاتی از دستم خواهد رفت.

نقادانه بیندیشم خود را در معرض این پرسش قرار خواهم داد:

مطلوب و سلیقه یک انسان از فضا، موقعیت، احساس و هیجان، مطلوب دیگری هم هست؟

یحتمل نه. بنابراین تفاوت بودن‌ها نشات گرفته از خواسته و مقصود نهایی‌مان است.

و

 آیا افکار و اقدامات‌مان در زمان حال، همسو با قصد، نیت و خواسته‌ واقعی‌مان است؟

حالا چند پرسش دیگر:

 چه چیزی می‌خواهید؟

چه چیزی واقعن می‌خواهید؟

خواسته اصلی و واقعی شما چیست؟

پس از پاسخگویی و یافتن این پرسش‌ها بصورت شفاف و واضح به اقدامات سازنده ساختمان‌های آینده پی خواهیم برد.

این نوشته‌ها چَکی در گوشم بود. برای بیدار ساختنم. حتی به اندازه‌ی یک اقدام هم راستا با قصد و خلق آینده مطلوبم.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

بخش‌های سایت من:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط