گاهی از صبحم میزدم و میزنم. گاهی در خواب شب قناعت میکردم. مثل خیلی از شماها. با این همه گاهی هم چیزی گیرم نمیآمد و هنوز نمیآید. گاه ساعتهایی که دختر یا پسرم را به کلاس میرساندم، یک لقمه بیشتر دستم را نمیگرفت. کوچک بود، اما خب بنده ناشکری نبودم و نیستم. راستش یافتن همین یک لقمه هم در اوج نداری، ارزشمند و دلنشین بود.
گاهی که یک ساعت از گوشه کناری گیر میآوردم، همچو تکه نانی میماند در دست کودکی گرسنه. نمیدانستم دست کدام کار عقب مانده و گرسنهام بدهم تا سیر شود و دست از سرم بردارد. مثل خیلی از شما.
بعضن دچار این خطاها میشدم و متوجه میشدم شکم یکی زیادی پر شده. نباید این همه زمان به خوردش میدادم. افسوس که مالِ باخته برنمیگردد.
گاهی هم از این درماندگی و بیچارگی منفعل شده و به سراغ خورندهها میرفتم. اگر هم چیزی دستم بود، چوب حراج به آن میزدم.
در صورت یافتن ۲ واحد زمان هم دیگر دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت. به علاوه با خود میگفتم: کدام مستحق هزینه کردن است؟ و همین تردید در انتخاب گزینه، خود عامل هزینهبری بود. بدتر اینکه از شدت هیجان و احساسِ ماحصل از دارا بودن، تمرکز بر اقدام و عمل نداشتم.
این شرایط تنگدستی احتمالن برای اغلب شما در زمانهایی رخ داده است. البته زمانی که پای خواستهای در میان باشد. خواستهای درونی.
حدود ۲ ماه مانده تا شروع سال ۱۴۰۲٫ با مدیر مجموعهای دیداری داشتم. جهت گفتگو در مورد مباحث مربوط به کوچینگ، ارتباط آن با کسب و کار و بالاخص واحد سرمایههای انسانی. ابتدای صحبت تا کمی آشنا شویم و فضای گفتگو ایجاد شود، مانند بسیاری از دیدارهای دیگر صحبتی کلی از اوضاع شد. مدیر مجموعه گفتند: «امروز صبح تقویم را نگاه میانداختم چیز دیگری از سال جاری باقی نمانده و عملن حدود ۱۸ روز کاری دیگه داریم تا شروع سال نو!» به همین راحتی؟! چقدر راحت از خیر روزها گذشت؟ شاید هم در برابر پروژههای کاری شرکت این تعداد روز آن هم در روزهای پایانی سال به چشم نمیآیند. اما اگر دستمان برود سمت رند کردن، سر و ته ساعت، روز و هفته و ماه را زدن چه؟ اگر عادتمان بشود چه؟ چه بسا این اتفاق هم افتاده و به این درد گرفتاریم. نه سختگیرانه و نه سهلگیرانه. بهرمندی موثر و کارآمد از منابع انرژی و زمانیمان.
رابرت گرین:
«ما نیازمند نقشه راهی هستیم تا با آن احساس “در مسیربودن” کنیم.»
چگونه در سال آینده خرید و فروش خود را آرامبخش، هدفمند و سودده کنیم؟
۱٫ واحد سنجش و اندازهگیری سرمایه شما چیست؟| ارزشگذاری سرمایه به ما دید میدهد
واحد اندازهگیری طلا چیست؟ واحد دلار و ریال چه تفاوتی دارد؟
هر چقدر واحد سنجش سرمایه کوچکتر باشد یعنی آن چیز با ارزش تر است.
- اقتصاد جهانی به کل بر اساس کمیابی کار میکند. طلا ارزشمند است چون کمیاب است. کمیابی ارزش چیزها را مشخص میکند. اما زمان به چشممان نمیآید. یکی از دلایل ارزشگذاری کم بر روی زمان و یا واحداندازهگیری بزرگتر برای سنجش آن در دسترس بودنش بدون هیچ زحمتیست. یا اینکه به ظاهر چیزی در قبالش از دست نمیدهیم.
- زمانهای پایانی روز، ماه یا سال را چگونه هزینه میکنید؟ با این زمانها مانند ته طاقههای پارچه رفتار نکنید؛ البته این مورد بستگی دارد به اینکه واحد زمانتون چیست و چقدر ارزشمند است. اگر واحد زمانتان کوچک باشد، یحتمل حواستان به این موضوع هست.
- به امیدهای کوچکتان فکر کنید. زمانهای کمی که از پیوستگی آنها کارهای زیادی قابل انجام است.
- زمان را رند نکنید. ساعت ۸:۴۰ است و منتظر مانده، ساعت ۹ میآغازیم.
- از روی همه چیزهایی که شما را عقب میاندازد پرواز کنید.
- برای سودآوری بیشتر لازم است تا بازارهای سودده را بشناسیم و سرمایهمان را صرف خرید در آنها کنیم. میتوان چند فعالیت منتهی به هدف را شناسایی کرده و به اصلاح با یک تیر دو نشان بزنیم. به طور مثال مصرف کرم شبتان را همزمان با شکرگزاری انجام دهید. انجام چه فعالیتهایی بصورت همزمان و هدفمند جلوی هزینه اضافی و هدر رفتن منابعتان را میگیرد؟(در مورد هدف و خواستهتان فکر کنید.)
داشتن هدف منجر به تغییر نگاه به زمان میشود.
۲٫ چیزی که نیست موجب قویتر شدن چیزها میشود
لیست:
- فضاهای خالی در دکوراسیون منزل؛ منجر به تمرکز روی گلدانی در گوشه و یا دیگر وسایل چیده شده میشود. این یک ترفند طراحی است؛ ایجاد فضاهای خالی جهت به چشم آمدن یک اکسسوری.
- گاهی اطلاعات و آگاهی زیاد، به نفعمان نیست. (منجر به توقف و یا ترس و تردید از اقدام میشود.)
- حذف برخی کارها منجر به انجام بهتر کارهای دیگر میشود.
- دور کردن تلفن همراه از دسترسمان، منجر به کار ِمتمرکز میشود.
- تقریبن کارمندانی که زمان کمتری و مشغلهها و مسئولیتهای بیشتری دارند، تعهد و مسئولیت پذیری بیشتری به نسبت دیگر کارمندان دارند.
- زمانی باید نباشیم. کارهایی را باید حذف شود. همچنین دورهمیهایی را باید حذف کنیم. لذت شنیدن موسیقیهای را باید از دست دهیم. کلمهای داریم که به ما فرمان میدهد. تصویر آن پایان بهار، ۱۴۰۲ پایان تابستان و یا اسفند سال آینده به ما قدرت میدهد. متاسفانه باید خودمان دست به کار شویم. به چیزی اهمیت میدهیم؛ دیگران در صورت تمایل اهمیت میدهند، هیچ جبری در کار نیست.
*همه ما لحظاتی که دستاوردی را در محدودیتی کسب کردهایم به خاطر داریم. با هیجان از آن یاد میکنیم و به خاطر فائق آمدن بر محدودیتها خودمان را ستایش میکنیم. خود را به دلیل فائق آمدن بر محدودیتها لایق ستایش میبینیم.
۳٫ نوشتن و پرسشگری
با زمانتان چه چیزهایی میخرید؟
فکر کنید در سالی که گذشت چه چیزهایی با هزینه کردن زمان خریدهاید؟
دستاورد شما در سال گذشته چه بوده است؟
به نظر دو سوال قبل برای شما تفاوت خواهند داشت. سوال دوم ما را به سمت جوابهایی کلی میبرد. در صورتیکه پرسش اول ما را وارد لحظاتی از سالی که گذشت میکند. ما را وادار به جستجو و کاوش میکند. در پرسش اول اهمیت زمان را بیشتر محسوس است. ممکن است دچار احساساتی چون حسرت، غم، ناراحتی، شوق، هیجان شویم. اگر کسی همزمان به چهرهمان نگاه و توجه کند، نتیجه این احساس از حالت چهره و فیزیک ما قابل مشاهده است. لبخند، گشودگی یا در هم فرو رفتن و به فکر فرو رفتن؟
-
یک کلمه برای سال خودتان انتخاب کنید
یک کلمه مسیر رسیدن به هدف را برای ما آسانتر میکند. اولین کاری که این کلمه میکند، ذهن و مغزمان را با خواستهمان درگیر میکند. چگونه؟ و چطور این درگیری بوجود میآید؟
به محض انتخاب و گزینش این کلمه مغز ما شروع به بازیابی اطلاعات میکند. جهت روشن شدن مسیر ما با لیستی از پرسشهای هدفمند به انجام بهتر این فرآیند کمک میکنیم. این کلمه ما را به پرسشگر ی وا میدارد. مسئلهای برای ما ایجاد و شروع به حل آن میکند. اولین پرسش یحتمل این پرسش است؛ چه چیزی میخواهم؟ چه چیزی برای من مهم است؟ و رگباری از سوالات اگر در این مرحله بمانیم.
لطفن لیستی از پرسشها را تکمیل کنید.
- کلمه انتخابی من برای سال آینده چیست؟
- در سال آینده چه هدفی را دنبال می کنم؟
- ..
- …
راه دیگر ی هم هست؟| از در پشتی وارد شوید
حالا به عقب برگردید و زندگی خود را خلاصه کنید. سال ۱۴۰۲ یا تابستان ۱۴۰۲ را خلاصه کنید. همه را فشرده کرده و به عصاره یا تصویری که ساختید نگاهی بیاندازید. مطمئنن چیزی نظرتان را جلب خواهد کرد؛
در این خلاصهسازی چه چیزی به چشم میخورد. چه چیز به شما اضافه شده و آن چیزها چه خوراکی لازم دارند. به یک یا دو کلمه بسنده کنید.
اکنون به لیست پرسشها برگردید. پرسشهایی که با این زاویه دید به ذهنتان خطور کرد بر روی برگه بیاورید.
این را هم بگویم و دیگر تمام، به تدریج شما خسیس میشوید. زمانتان را صرف هر چیز، هر کس و هر کاری نخواهید کرد. خساستی که به کارتان میآید. اصلن چه کسی گفته، خساست بد است.
در واقع ما بصورت دیفالت و پیشفرض یک سری صفات را کلن در قسمت بد مغز و ذهنمان جایگذاری کردهایم و مابقی را هم قسمت خوبها. اما غافلیم از اینکه گاهی به صورت کسی میزنیم تا به هوش بیاید. سخته، بله. ولی این کار موثر است. بنابراین عاقلانهتر است که به خوب و بد فِعل و اقدامی نچسبیم بلکه به موثر و کار آمد بودن تکیه کنیم. به مرور احساسات خوبی هم پایش سبز میشود.
چگونه خرید و فروش خود را آرامبخش، هدفمند و سودده کنیم؟
فرآیند خرید را با یک کلمه برای خودتان آرامبخش، هدفمند و سودده کنید.
بهتر است سر خودمان را شلوغ نکنیم.
با یک کلمه زندگی کنید.
دست خالی نروید.
کلمات من در سالهای گذشته
کلمه سال ۱۴۰۱: استمرار
کلمه سال ۱۴۰۲: خلق
کلمه سال ۱۴۰۳: ؟
آخرین نظرات: