Good morning
شاید هم زمین بخوری…
احتمالی که وجود دارد و من انسان نادیده میانگارم. صبح آدینه و کارگاه نوشتن بهترین کارگاه زندگیام. کارگاه گلارایی توامان برایم تداعی شد. به نظرم کارگاه نام خوبیست. و جای خوبی. رها و ازاد خلق کنی. به نتیجه نیاندیشی. در این زندگی مالامال از انتظار نتیجه بخشی و نتیجه محوری کارگاه جای خوبی برای زیستن است. یا حتی فرار. فرار برای ازادی و رهایی را آزمودن. شاید زندگی کردن همان است. چون بودن در لحظه را ادارک میکنی. غرقگی را تجربه میکنی.
آنچه اهمیت دارد تولید نهایی و ایدههای جدیدیست که در این کارگاه ظهور خواهد کرد. یا حتی نه. چنانچه منتظر خلق و چیز جدیدی هم باشیم مغز هوشمند این مسئله را متوجه و آزادیمان سلب میشود. ذهنی که مدام از هر سمت و سو باید و نباید، معیارهای زیبایی، فروش بیشتر، و افزایش مخاطب درگیر است، اینجا رهایی را تجربه میکند. ذهنی که دائم میپاییم خطا از آن سر نزدند. تکانی نخورد که خدایی نکرده با جایی که نباید برخورد کند حالا رهاست. مثل هر رهایی دیگری. “اینجا و اکنون” و بودن شکل میگیرد.
کارگاه به نظر جاییست که پذیرفتهایم امن است. برای آموختن. برای اشتباه کردن. برای سرزنش نکردن خودمان؛ چرا نوشتهمان چیز خوبی از آب درنیامد. آزادی در کارگاه نوشتن را مدیون طرز تفکر و مدل ذهنی استاد عزیزم شاهین کلانتری هستیم.
چه کارگاههای دیگری میتواند این ازادی و رهایی را به ما بدهد؟ ایا در سازمانها میتوان چنین کارگاهی متناسب با فعالیتشان داشت. کارگاه زورگویی هم چیز خوبیست. رها و آزاد زور میگویی. یا کارگاه…؟
Good night
در خلوت با هندزفری و گوشی بودم. خودم را نوجوانی امروزی یافتم. انگشتانم در حال گشت و گذار بین تلگرام و واتساپ و اینستاگرام. خودم را دیدم و این خودم را دوست نداشتم. شاید وقتی نبودهای دیگر نباید باشی. شرم و خجالت دست و پایت را میبندد. جلسه آنلاین ۷کار را از دست دادم. از خودم خشمگین بودم. احساس خشم داشتم. رفتارم درازکشیدن و هندزفری و گوشی و شنیدن یک آهنگ بود. دلم برای کتابهای تازه خریداری شده لک میزند. لیکن انزجار، خشم و تنفر از خودم مانع بود.
این باور و اندیشه دلیل بسیاری از پا پس کشیدنها و ازنو نیاغازیدن است. شاید نوعی محرومیت از سمت خودمان و یا خودزنی. جایگزینش میتواند همدلی، شفقت و در آغوش گرفتن خودمان باشد. به خواب رفتم.
آخرین نظرات: